word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
اگر کسی یا چیزی بیمه شده باشد، بیمه مربوط به او وجود دارد
-
در قراردادهای بیمه برای صحبت در مورد شخص، سازمان و غیره که بیمه شده است استفاده می شود
-
having insurance
داشتن بیمه
-
شخص، گروهی از افراد یا سازمانی که در یک قرارداد خاص بیمه شده است
-
having insurance
شخص یا سازمانی که در یک قرارداد بیمه خاص به آن اشاره شده است و در صورت وقوع رویداد خاصی، مبلغی را از شرکت بیمه دریافت می کند
-
the person or organization that is referred to in a particular insurance agreement and that would receive payment from the insurance company if a particular event happened
حمایت از بیمه شده در برابر مسئولیت ناشی از فوت یا صدمات تصادفی به دیگری غیر از کارمند وی است.
-
It is to protect the insured against liability for the accidental death or injury to some one other than his employee.
این روزها، اگر جوان هستید و در مناطق خاصی دوچرخه سوار هستید، اصلا نمی توانید بیمه شوید.
-
هزینه های بیمه شده سازمان ها به عنوان هزینه حق بیمه پوشش دوره تحصیل در نظر گرفته شد.
-
Organisations' insured costs were taken to be the cost of insurance premiums covering the period of study.
بیمه شده از بیمه گذاران ادعایی کرده بود.
-
چیز بیمه شده بود، او می دانست که - خوب بیمه شده است.
-
آنها شامل خدمات با شدت بالا هستند که به بیماران بیمه شده - به ویژه، اما نه منحصراً، بیماران بالای 65 سال ارائه می شود.
-
They include the high intensity services delivered to insured patients - especially but not exclusively, patients aged over 65.
شخص می تواند در مدت معینی در برابر مرگ بیمه شود، در صورت زنده ماندن بیمه شده، بیمه نامه هیچ پرداختی ندارد.
-
A person can insure against death within a specified period the policy paying nothing if the insured survives.
اکثریت بیمه شدگان بیکار مشمول آزمون معدل بودند و طبیعتاً نارضایتی گسترده ای از این موضوع وجود داشت.
-
The majority of insured unemployed were subject to the means test and there was naturally widespread resentment of this.
example - مثال
-
آیا وسیله نقلیه بیمه شده بود؟
-
شواهدی وجود دارد که به بیماران بیمه شده خصوصی سطح بالاتری از مراقبت ارائه می شود.
-
شما برای رانندگی ماشین ما بیمه نیستید.
-
در برابر سرقت بیمه نیست
-
پخش کننده دی وی دی شما در برابر آسیب تصادفی بیمه نیست.
-
در حالی که ممکن است مالک برای رانندگی ماشینش بیمه شود، دوستان و اقوام بیمه نیستند.
-
شما در برابر سیل، صرف نظر از علت، بیمه هستید.
-
این تابلو 2 میلیون دلار بیمه شده بود.
-
این بیمه نامه بیمه شده و هر راننده ای که با مجوز بیمه شده رانندگی می کند را پوشش می دهد.
synonyms - مترادف
-
protected
حفاظت شده
-
warranted
تضمین شده است
-
guaranteed
تضمین
-
covered
تحت پوشش
-
secured
امن شده است
-
certified
گواهی شده
-
pledged
متعهد شد
-
bonded
پیوند خورده است
-
assured
خاطر جمع
-
bound
مقید شده است
-
stipulated
مقرر شده است
-
covenanted
عهد کرد
-
underwritten
پذیرفته شده است
-
promised
وعده داده است
-
endorsed
تایید شده است
-
undertaken
انجام شده است
-
plighted
گرفتار
-
confirmed
تایید شده
-
subscribed
مشترک شد
-
ensured
گواهی شده است
-
attested
ضمانت برای
-
approved
-
vouched for
antonyms - متضاد
-
insecure
ناامن