word - لغت

insured || بیمه شده

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

/ɪnˈʃʊəd/

UK :

/ɪnˈʃʊrd/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [insured] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • Was the vehicle insured?


    آیا وسیله نقلیه بیمه شده بود؟

  • There is evidence that privately insured patients are offered a higher level of care.


    شواهدی وجود دارد که به بیماران بیمه شده خصوصی سطح بالاتری از مراقبت ارائه می شود.

  • You're not insured to drive our car.


    شما برای رانندگی ماشین ما بیمه نیستید.

  • It isn't insured against theft.


    در برابر سرقت بیمه نیست

  • Your DVD player is not insured against accidental damage.


    پخش کننده دی وی دی شما در برابر آسیب تصادفی بیمه نیست.

  • While the owner might be insured to drive his car friends and relatives are not.


    در حالی که ممکن است مالک برای رانندگی ماشینش بیمه شود، دوستان و اقوام بیمه نیستند.

  • You are insured against flood, irrespective of cause.


    شما در برابر سیل، صرف نظر از علت، بیمه هستید.

  • The painting was insured for $2 million.


    این تابلو 2 میلیون دلار بیمه شده بود.

  • The policy covers the insured, and any driver who is driving with the authorization of the insured.


    این بیمه نامه بیمه شده و هر راننده ای که با مجوز بیمه شده رانندگی می کند را پوشش می دهد.

synonyms - مترادف

  • protected


    حفاظت شده

  • warranted


    تضمین شده است

  • guaranteed


    تضمین

  • covered


    تحت پوشش

  • secured


    امن شده است

  • certified


    گواهی شده

  • pledged


    متعهد شد

  • bonded


    پیوند خورده است

  • assured


    خاطر جمع

  • bound


    مقید شده است

  • stipulated


    مقرر شده است

  • covenanted


    عهد کرد

  • underwritten


    پذیرفته شده است

  • promised


    وعده داده است

  • endorsed


    تایید شده است

  • undertaken


    انجام شده است

  • plighted


    گرفتار

  • confirmed


    تایید شده

  • subscribed


    مشترک شد

  • ensured


    گواهی شده است

  • attested


    ضمانت برای

  • approved


  • vouched for


antonyms - متضاد

  • insecure


    ناامن