word - لغت

intrepid || بی باک

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

/ɪnˈtrepɪd/

UK :

/ɪnˈtrepɪd/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [intrepid] در گوگل

description - توضیح

  • willing to do dangerous things or go to dangerous places – often used humorously


    تمایل به انجام کارهای خطرناک یا رفتن به مکان های خطرناک - اغلب به صورت طنز استفاده می شود

  • extremely brave and showing no fear of dangerous situations


    بسیار شجاع و بدون ترس از موقعیت های خطرناک

  • very brave and willing to risk being in dangerous situations


    بسیار شجاع و مایل به خطر قرار گرفتن در موقعیت های خطرناک

  • Intrepid pioneers came to California by wagon train.


    پیشگامان بی باک با قطار واگن به کالیفرنیا آمدند.

example - مثال

  • Traders and missionaries often proved themselves to be intrepid explorers.


    تاجران و مبلغان مذهبی اغلب ثابت کردند که کاشفان بی باکی هستند.

  • a team of intrepid explorers


    تیمی از کاشفان بی باک

  • an intrepid explorer


    یک کاشف بی باک

synonyms - مترادف

  • brave


    شجاع

  • courageous


    بی باک

  • valiant


    پررنگ

  • fearless


    شجاعانه

  • bold


    سرانداز

  • gallant


    قهرمانانه

  • valorous


    دلخراش

  • daring


    دلیر

  • dauntless


    خمیری

  • heroic


    جسور

  • mettlesome


    استوار

  • plucky


    چاق و چله

  • doughty


    تزلزل ناپذیر

  • gutsy


    گلوله دار

  • stalwart


    شیر دل

  • stout


    مردانه

  • unflinching


    نجیب

  • ballsy


    سرسخت

  • lionhearted


    بی شرم

  • manful


    بلنچ کردن

  • spirited


    منقبض نشدن

  • stouthearted


    بزرگ دل

  • unabashed


    روده دار

  • unblenching


    عصبی

  • unshrinking


  • audacious


  • greathearted


  • gutty


  • heroical


  • nervy


  • undaunted


antonyms - متضاد

  • cowardly


    بزدل

  • fearful


    ترسناک

  • craven


    هوس کرده


  • می ترسد

  • cautious


    محتاط


  • جوجه

  • chickenhearted


    مرغ دل

  • chicken-livered


    جگر مرغ

  • coward


    ترسو

  • dastardly


    افتضاح

  • daunted


    وحشت زده

  • fainthearted


    بی حال

  • gutless


    جگر سوسن

  • lily-livered


    جگر شیری

  • milk-livered


    بی اعصاب

  • nerveless


    poltroon

  • poltroon


    بی روحیه

  • poor-spirited


    پوسیلان

  • pusillanimous


    بدون ستون فقرات

  • spineless


    بی روح

  • spiritless


    بی شهامت

  • timid


    بی اراده

  • timorous


    غیر قهرمان

  • uncourageous


    ضعیف دل

  • ungallant


    رنگ زرد

  • unheroic


    لرزیدن

  • weakhearted



  • faint-hearted


  • flinching


  • irresolute