word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
چیزی که جذاب است بسیار جالب است زیرا عجیب، مرموز یا غیرمنتظره است
-
به دلیل غیر معمول یا مرموز بودن بسیار جالب است
-
آخرین سی دی تیلور ترکیبی جذاب از سبک های موسیقی را به شنونده ارائه می دهد.
-
داستانی قوی، با شخصیت های جذاب و واقع گرایانه
-
جالب است بدانید که تنها یکی از کتابهای او در زمان حیات خودش منتشر شد.
example - مثال
-
این اکتشافات سؤالات جالبی را ایجاد می کند.
-
an intriguing possibility
یک امکان جذاب
-
او او را جذاب یافت.
-
همه چیز بسیار جذاب به نظر می رسد.
-
an intriguing possibility/question
یک احتمال/سوال جالب
-
او شخصیت واقعاً جذابی دارد.
synonyms - مترادف
-
جالب هست
-
absorbing
جذب کننده
-
fascinating
شگفت انگیز
-
gripping
گرفتن
-
engaging
درگیر کننده
-
stimulating
تحریک کننده
-
compelling
متقاعد کننده
-
diverting
منحرف کردن
-
enthralling
فریبنده
-
هیجان انگیز
-
riveting
پرچین
-
stirring
هم زدن
-
titillating
تیتراژ
-
beguiling
کنجکاو
-
جذاب
-
engrossing
محرک
-
provocative
وسوسه انگیز انگلستان
-
tantalisingUK
وسوسه انگیز آمریکا
-
tantalizingUS
سرگرم کننده
-
amusing
دستگیر کردن
-
arresting
مصرف کننده
-
captivating
غوطه ور شدن
-
consuming
که شامل
-
immersing
مسحور کننده انگلستان
-
involving
مسحور کننده ایالات متحده
-
mesmerisingUK
برانگیختن
-
mesmerizingUS
-
alluring
-
appealing
-
arousing
-
antonyms - متضاد
-
uninteresting
غیر جالب
-
boring
حوصله سر بر
-
dull
کدر
-
unexciting
غیر هیجان انگیز
-
dreary
دلگیر
-
monotonous
یکنواخت
-
tedious
خسته کننده
-
arid
خشک
-
بی مزه
-
insipid
عادی
-
commonplace
سخت گیری
-
drudging
زمزمه
-
humdrum
لذت بخش نیست
-
unenjoyable
بی انگیزه
-
uninspiring
بی رنگ آمریکا
-
colorlessUS
بی رنگ انگلستان
-
colourlessUK
نثر
-
drab
گرفتگی
-
prosy
هک شده
-
stuffy
بی جان
-
hackneyed
تکراری
-
lifeless
بی تنوع
-
repetitious
بی حس کردن
-
unvaried
خواب آور
-
wearisome
کلافه کننده
-
numbing
بی حادثه
-
soporific
پیش پا افتاده
-
tiresome
ملایم
-
uneventful
-
banal
-
bland