word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
ماضی ساده و ماضی ازدعوت
-
درخواست یا درخواست از کسی برای رفتن به یک رویداد
-
to request something especially formally or politely
درخواست چیزی، مخصوصاً رسمی یا مؤدبانه
-
to act in a way that causes or encourages something to happen or someone to believe or feel something
رفتار کردن به گونه ای که باعث یا تشویق چیزی به اتفاق یا کسی برای باور یا احساس چیزی شود
example - مثال
-
We're invited to Lola's party.
ما به مهمانی لولا دعوت شده ایم.
-
از داوطلبانی که در آزمون کتبی موفق باشند برای مصاحبه دعوت به عمل می آید.
-
خانواده او از من دعوت کردند که چند هفته پیش آنها بمانم.
-
پیشنهاداتی در حدود 1,000,000 پوند برای ملک دعوت شده است.
-
این روزنامه از خوانندگان دعوت کرد تا نظرات خود را در آن بنویسند.
-
رفتار تحریک آمیز در کلاس فقط دعوت به دردسر است.
-
Such a badly presented exhibition invites criticism.
چنین نمایشگاه بد ارائه شده، انتقاد را به دنبال دارد.
synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
-
ostracizedUS
طرد شده ایالات متحده
-
shunned
اجتناب کرد
-
rejected
رد شد
-
ignored
نادیده گرفته شده است
-
excluded
مستثنی شده است
-
banished
تبعید شد
-
excommunicated
تکفیر شد
-
avoided
اخراج کرد
-
exiled
طرد شد
-
expelled
گلوله سیاه شده
-
snubbed
در لیست سیاه قرار گرفته است
-
blackballed
بیرون انداختن
-
blacklisted
شانه سرد
-
اُstracisedUK
-
cold-shouldered
Warning: Undefined array key 14 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
ostracisedUK
Warning: Undefined array key 15 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589