word - لغت

irregardless || بی توجه

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

ˌɪr.ɪˈɡɑːd.ləs

UK :

ˌɪr.əˈɡɑːrd.ləs

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [irregardless] در گوگل

description - توضیح

  • without being affected or influenced by something. Some people think that this is not correct English.


    بدون اینکه تحت تاثیر چیزی قرار بگیره یا تحت تاثیر قرار بگیره. برخی از مردم فکر می کنند که این انگلیسی صحیح نیست.

  • despite; not being affected by something


    با وجود؛ تحت تاثیر چیزی قرار نگرفتن

  • without attention to or despite the conditions or situation; regardless


    بدون توجه یا با وجود شرایط یا موقعیت؛ بدون در نظر گرفتن

example - مثال

  • I don't think children should be hit irregardless of what they've done wrong.


    فکر نمی‌کنم بچه‌ها بدون توجه به اینکه چه اشتباهی کرده‌اند، نباید ضربه بخورند.

  • Irregardless of whether he gives me a raise I’m quitting at the end of this week.


    صرف نظر از اینکه آیا او به من افزایش حقوق می دهد، من در پایان این هفته استعفا می دهم.

synonyms - مترادف

antonyms - متضاد

  • attentive


    توجه


  • مراقب باشید

  • cautious


    محتاط

  • partial


    جزئي

  • respectful


    احترام

  • thoughtful


    متفکر


  • مطابق با