journeyman
journeyman - کارآموز
noun - اسم
UK :
US :
یک کارگر آموزش دیده که برای شخص دیگری کار می کند
یک کارگر باتجربه که کارش قابل قبول است اما عالی نیست
a worker who has a skill that makes them able to do a particular job and who usually works for someone else
کارگری که مهارتی دارد که آنها را قادر به انجام یک کار خاص می کند و معمولاً برای شخص دیگری کار می کند
هر کارگری که کار خوب اما نه عالی تولید کند
نیل 109 زن و تنها 37 آهنگساز کارآموز داشت.
فرانسیس پلیس، با یادآوری روزهای خود به عنوان یک خیاط کارشناس، این دیدگاه را تأیید کرد.
Most householders were probably employees rather than employers, men who worked as journeymen or casual labourers.
بیشتر خانوارها احتمالاً کارمند بودند تا کارفرما، مردانی که به عنوان کارفرما یا کارگر معمولی کار می کردند.
هنگامی که او نپذیرفت، تمام کارفرمایانش دست از کار کشیدند.
Such women may have been rather running businesses than producing goods in so far as they relied on journeymen.
چنین زنانی ممکن است تا آنجایی که به دستکاران متکی بودند، به جای تولید کالا، تجارت میکردند.
Following a tremendous start to this term the one-time journeyman has pronounced his determination to go for the title.
پس از شروع فوقالعاده این ترم، سفیر یکباره عزم خود را برای رفتن به این عنوان اعلام کرده است.
One day a young journeyman white-washing the inside of the houses ran his brush over the toad's back.
یک روز یک کاوشگر جوان که داخل خانه ها را سفید می کرد، برس خود را روی پشت وزغ کشید.
craftsman
صنعتگر
artisan
تاجر
tradesman
کارگر
مصنوع
artificer
دست کار
handicraftsman
صنایع دستی
handworker
crafter
handicrafter
کارگر ماهر
handcraftsman
سازنده
craftsperson
مکانیک
crafter
رایت
skilled worker
استاد
تکنسین
mechanic
عامل
wright
اسمیت
هنرمند
technician
کارمند
operative
خوش دست
smith
نجار
حرفه ای
tradesperson
اسباب بازی ساز
زن صنایع دستی
workman
handyman
craftswoman
carpenter
builder
toymaker
handicraftswoman
apprentice
شاگرد کارآموز
unskilled worker
کارگر غیر ماهر