word - لغت

jumped || پرید

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

dʒʌmp

UK :

dʒʌmp

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [jumped] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • The children were jumping up and down with excitement.


    بچه ها از هیجان بالا و پایین می پریدند.

  • She ran across the grass and jumped into the water.


    او روی چمن ها دوید و به داخل آب پرید.

  • He had to jump out of an upstairs window to escape.


    او برای فرار مجبور شد از پنجره طبقه بالا بپرد بیرون.

  • Our cat is always jumping up on/onto the furniture.


    گربه ما همیشه روی مبلمان می پرد.

  • Can you jump over/across this stream?


    آیا می توانید از روی این جریان بپرید؟

  • All the horses are finding it difficult to jump the last fence.


    پریدن از آخرین حصار برای همه اسب ها مشکل است.

  • He suddenly jumped to his feet/jumped up and left.


    ناگهان از جا پرید / پرید و رفت.

  • She jumped in/into a taxi and rushed to the station.


    او به داخل تاکسی پرید و به سمت ایستگاه رفت.

  • The loud explosion made everyone jump.


    صدای انفجار شدید همه را به پریدن وا داشت.

  • I almost jumped out of my skin when I heard a loud crash downstairs.


    نزدیک بود از روی پوستم بپرم که صدای تصادف شدیدی از طبقه پایین شنیدم.

  • House prices have jumped dramatically.


    قیمت مسکن به طرز چشمگیری افزایش یافته است.

  • The cost of building the road has jumped by 70 percent.


    هزینه ساخت این جاده 70 درصد افزایش یافته است.

  • The movie is about his adult life but it keeps jumping (back) to when he was a child.


    این فیلم در مورد زندگی بزرگسالی او است، اما به زمانی که او کودک بود ادامه می دهد.

  • His talk was hard to follow because he kept jumping from one subject to another.


    پیگیری صحبت های او سخت بود زیرا او مدام از موضوعی به موضوع دیگر می پرید.

  • You have to follow the instructions exactly you can't just jump a few steps ahead.


    شما باید دقیقاً دستورالعمل ها را دنبال کنید، نمی توانید فقط چند قدم جلوتر بپرید.

  • They were just walking home when a bunch of guys jumped (on) them.


    آنها در حال راه رفتن به خانه بودند که یک دسته از بچه ها (روی) آنها پریدند.

  • The police video showed that she had jumped the (traffic) lights.


    فیلم پلیس نشان داد که او از چراغ (راهنما) پریده است.

  • Several sailors jumped ship (= left their ship without permission) in New York.


    چند ملوان از کشتی پریدند (= کشتی خود را بدون اجازه ترک کردند) در نیویورک.

  • I'd never have thought Hugh would jump bail.


    هرگز فکر نمی کردم هیو وثیقه بپرد.

  • This joint (= place of entertainment) is really jumping tonight.


    این مفصل (= محل تفریح) امشب واقعاً در حال پریدن است.

synonyms - مترادف

  • leapedUS


    leapedUS

  • leaptUK


    leaptUK

  • hopped


    پرید

  • sprang


    ظهور کرد

  • sprung


    بهار

  • bounced


    برگشت

  • bounded


    محدود

  • bound


    مقید شده است

  • skipped


    پرش کرد

  • bobbed


    منقوش

  • vaulted


    طاق دار

  • lurched


    غرق شد

  • skied


    اسکی کرد

  • skyed


    به آسمان رفت

antonyms - متضاد

  • fell


    سقوط

  • felled


    سقوط کرد

  • fallen


    افتاده

  • dropped


    کاهش یافته است

  • descended


    فرود آمد

  • plummeted


    فرو ریخت

  • plummetted


    تصادف کرد

  • collapsed


    غوطه ور شد

  • stumbled


    غرق شد

  • plunged


    غرق شده

  • sank


    لیز خورد

  • sunk


    زمین خورد

  • sunken


    کماندار

  • slipped


    لغزید

  • slumped


    سر خورد

  • tripped


    مبهوت

  • tumbled


    صورت کاشته شده

  • buckled


    افتاد پایین

  • slid


    افتاده پایین

  • slidden


  • staggered


  • face-planted


  • fell down


  • fallen down