word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
ماضی ساده و ماضی از پرش
-
به طور ناگهانی خود را با استفاده از پاهای خود از زمین و به هوا هل دهید
-
به طور ناگهانی خود را از زمین هل دهید تا از روی چیزی عبور کنید
-
حرکت یا عمل ناگهانی یا سریع
-
If a noise or action causes you to jump your body makes a sudden sharp movement because of surprise or fear
اگر صدا یا عملی باعث پریدن شما شود، بدن شما به دلیل تعجب یا ترس یک حرکت تند ناگهانی انجام می دهد
-
به طور ناگهانی به مقدار زیادی افزایش یابد
-
اگر یک داستان، فیلم، نمایشنامه و... بپرد، ناگهان بین قسمت های مختلف آن جابه جا می شود
-
برای اجتناب یا حذف یک نقطه یا مرحله از ترتیب صحیح در یک سری
-
حمله ناگهانی به کسی
-
گذشتن یا دور شدن از چیزی غیرقانونی یا نادرست
-
عدم حضور در دادگاه پس از آزادی تا زمان دادگاه در ازای پرداخت پرداخت
-
اگر جایی در حال پریدن است، شلوغ و پر از زندگی است
example - مثال
-
بچه ها از هیجان بالا و پایین می پریدند.
-
او روی چمن ها دوید و به داخل آب پرید.
-
او برای فرار مجبور شد از پنجره طبقه بالا بپرد بیرون.
-
گربه ما همیشه روی مبلمان می پرد.
-
آیا می توانید از روی این جریان بپرید؟
-
پریدن از آخرین حصار برای همه اسب ها مشکل است.
-
ناگهان از جا پرید / پرید و رفت.
-
او به داخل تاکسی پرید و به سمت ایستگاه رفت.
-
صدای انفجار شدید همه را به پریدن وا داشت.
-
نزدیک بود از روی پوستم بپرم که صدای تصادف شدیدی از طبقه پایین شنیدم.
-
قیمت مسکن به طرز چشمگیری افزایش یافته است.
-
هزینه ساخت این جاده 70 درصد افزایش یافته است.
-
این فیلم در مورد زندگی بزرگسالی او است، اما به زمانی که او کودک بود ادامه می دهد.
-
پیگیری صحبت های او سخت بود زیرا او مدام از موضوعی به موضوع دیگر می پرید.
-
شما باید دقیقاً دستورالعمل ها را دنبال کنید، نمی توانید فقط چند قدم جلوتر بپرید.
-
آنها در حال راه رفتن به خانه بودند که یک دسته از بچه ها (روی) آنها پریدند.
-
فیلم پلیس نشان داد که او از چراغ (راهنما) پریده است.
-
چند ملوان از کشتی پریدند (= کشتی خود را بدون اجازه ترک کردند) در نیویورک.
-
هرگز فکر نمی کردم هیو وثیقه بپرد.
-
این مفصل (= محل تفریح) امشب واقعاً در حال پریدن است.
synonyms - مترادف
-
leapedUS
leapedUS
-
leaptUK
leaptUK
-
hopped
پرید
-
sprang
ظهور کرد
-
sprung
بهار
-
bounced
برگشت
-
bounded
محدود
-
bound
مقید شده است
-
skipped
پرش کرد
-
bobbed
منقوش
-
vaulted
طاق دار
-
lurched
غرق شد
-
skied
اسکی کرد
-
skyed
به آسمان رفت
antonyms - متضاد
-
fell
سقوط
-
felled
سقوط کرد
-
fallen
افتاده
-
dropped
کاهش یافته است
-
descended
فرود آمد
-
plummeted
فرو ریخت
-
plummetted
تصادف کرد
-
collapsed
غوطه ور شد
-
stumbled
غرق شد
-
plunged
غرق شده
-
sank
لیز خورد
-
sunk
زمین خورد
-
sunken
کماندار
-
slipped
لغزید
-
slumped
سر خورد
-
tripped
مبهوت
-
tumbled
صورت کاشته شده
-
buckled
افتاد پایین
-
slid
افتاده پایین
-
slidden
-
staggered
-
face-planted
-
fell down
-
fallen down