word - لغت

king || پادشاه

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/kɪŋ/

UK :

/kɪŋ/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [king] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • the kings and queens of England


    پادشاهان و ملکه های انگلستان

  • the French king


    پادشاه فرانسه

  • to be crowned king


    تاج گذاری پادشاهی

  • King George V


    پادشاه جورج پنجم


  • سلطان کمدی

  • The lion is the king of the jungle.


    شیر سلطان جنگل است.

  • a king penguin


    یک پنگوئن پادشاه

  • He died bravely, serving his king.


    او شجاعانه در خدمت پادشاهش مرد.

  • He was crowned king at the age of fifteen.


    او در پانزده سالگی تاج پادشاهی گرفت.

  • The kings of Sicily also ruled over the southern part of Italy.


    پادشاهان سیسیل نیز بر قسمت جنوبی ایتالیا حکومت می کردند.

  • the King of Spain


    پادشاه اسپانیا

  • Charles remained a close ally to the French king throughout his reign.


    چارلز متحد نزدیک پادشاه فرانسه در تمام دوران سلطنتش باقی ماند.

  • His daughter Anne, married King Richard III.


    دختر او، آن، با پادشاه ریچارد سوم ازدواج کرد.

  • He is the undisputed king of talk shows.


    او پادشاه بلامنازع تاک شوها است.

  • the uncrowned king of hip-hop


    پادشاه بی تاج هیپ هاپ

  • King Richard II


    شاه ریچارد دوم

  • The lion is often called the king of the jungle.


    اغلب شیر را سلطان جنگل می نامند.

  • He's the new king of pop music.


    او سلطان جدید موسیقی پاپ است.

  • the king of hearts


    پادشاه قلب ها

  • king prawns


    شاه میگو

  • King Philip IV of Spain


    فیلیپ چهارم پادشاه اسپانیا

  • He was baseball’s home run king.


    او پادشاه خانگی بیسبال بود.

  • It is widely considered to be king of the supermarket chains.


    به طور گسترده ای به عنوان پادشاه سوپرمارکت های زنجیره ای شناخته می شود.

  • In mergers and acquisitions, cash is king.


    در ادغام و تملک، پول نقد پادشاه است.

  • They all followed the principle that the customer is king.


    همه آنها از این اصل پیروی می کردند که مشتری پادشاه است.

  • Media executives are fond of saying that content is king.


    مدیران رسانه ها دوست دارند بگویند محتوا پادشاه است.

synonyms - مترادف

  • ruler


    خط كش

  • emperor


    امپراتور

  • monarch


    پادشاه

  • sovereign


    تاج پادشاهی

  • crown


    خداوند

  • lord


    عظمت

  • majesty


    شاهزاده

  • prince


    سر


  • رهبر


  • ارباب

  • overlord


    قدرتمند

  • potentate


    رئیس


  • سلطنتی

  • royal


    سرمایه دار

  • tycoon


    خلیفه

  • caliph


    همسر

  • consort


    ژنتیکی

  • gerent


    قیصر

  • kaiser


    خان

  • khan


    مهاراجه

  • liege


    میکادو

  • maharajah


    پاشا

  • mikado


    راجه

  • pasha


    شاه

  • rajah


    خودکامه

  • shah


    سلسله

  • autocrat


    فرماندار

  • dynast


    سلطان


  • sultan


  • chieftain


antonyms - متضاد

  • queen


    ملکه

  • dame


    خانم

  • duchess


    دوشس

  • empress


    تزارینا

  • czarina


    contessa

  • contessa


    کنتس

  • countess


    بارون

  • baroness


    همسر

  • consort


    ماهرانی

  • maharani


    عظمت

  • majesty


    مادرسالار

  • matriarch


    شاهزاده

  • princess


    رانی

  • ranee


    رجینا

  • rani


    دواین


  • پادشاه زن

  • regina


    حاکم زن

  • doyenne


    علیاحضرت

  • female monarch


    بانوی سلطنتی

  • female ruler


    ملکه زنبور عسل

  • female sovereign


    همسر ملکه

  • her majesty


    ملکه مادر

  • royal lady


  • queen bee


  • queen consort


  • queen mother