word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
google image
description - توضیح
-
عقاید و اصول لیبرال، به ویژه در مورد موضوعات اجتماعی و سیاسی
-
نگرش احترام گذاشتن و اجازه دادن به انواع مختلف باورها یا رفتار
-
the political belief that there should be free trade that people should be allowed more personal freedom and that changes in society should be made gradually
اعتقاد سیاسی مبنی بر اینکه باید تجارت آزاد وجود داشته باشد، مردم باید آزادی شخصی بیشتری داشته باشند و تغییرات در جامعه باید به تدریج ایجاد شود.
-
What is needed is not a liberalism that merely responds in dusty fashion which is to say the reactionary left.
آنچه مورد نیاز است لیبرالیسمی نیست که صرفاً به شکلی غبارآلود پاسخ دهد، یعنی چپ مرتجع.
-
Personnel changes confirmed the new liberalism in the Soviet Union and the attempt to break links with past behaviour.
تغییرات پرسنلی، لیبرالیسم جدید در اتحاد جماهیر شوروی و تلاش برای گسستن پیوندها با رفتارهای گذشته را تأیید کرد.
-
His secular, rationalist sensibilities created an ideal of liberalism based on the individual pursuit of self-interest.
حساسیتهای سکولار و عقلگرایانه او ایدهآل لیبرالیسم را بر اساس پیگیری فردی برای منافع شخصی ایجاد کرد.
-
فقط لیبرالیسم می تواند ما را از انزوا نجات دهد.
-
او در ستون خود از سانفرانسیسکو به عنوان یک هدف ساده تر استفاده می کرد: لیبرالیسم.
-
The conservative critique along such lines argues that liberalism is morally bankrupt.
نقد محافظه کار در این راستا استدلال می کند که لیبرالیسم از نظر اخلاقی ورشکسته است.
-
با این حال، علاوه بر اینکه فریادی برای امنیت است، این فرضیه نیز هست که لیبرالیسم شکست خورده است.
-
شانس آورد که لیبرالیسم یا نئولیبرالیسم از آن زمان به میان آمد.
synonyms - مترادف
-
freethinking
آزاد اندیشی
-
ترک کرد
-
leftism
چپ گرایی
-
progressivism
ترقی گرایی
-
radicalism
رادیکالیسم
-
broad-mindedness
وسیع اندیشی
-
humanitarianism
انسان دوستی
-
laissez-faire
لسه فر
-
latitudinarianism
جغرافیا گرایی
-
libertarianism
آزادی خواهی
-
moderation
اعتدال
-
open-mindedness
ذهن باز
-
tolerance
تحمل
-
جناح چپ
-
reformism
اصلاح طلبی
-
modernism
مدرنیسم