word - لغت

liberalism || آزادی خواه

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/ˈlɪbərəlɪzəm/

UK :

/ˈlɪbərəlɪzəm/

US :

family - خانواده

liberal
لیبرال
liberalization
آزادسازی
liberalize
آزادانه
liberally
---

google image

نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [liberalism] در گوگل

description - توضیح

  • liberal opinions and principles, especially on social and political subjects


    عقاید و اصول لیبرال، به ویژه در مورد موضوعات اجتماعی و سیاسی

  • an attitude of respecting and allowing many different types of beliefs or behaviour


    نگرش احترام گذاشتن و اجازه دادن به انواع مختلف باورها یا رفتار


  • اعتقاد سیاسی مبنی بر اینکه باید تجارت آزاد وجود داشته باشد، مردم باید آزادی شخصی بیشتری داشته باشند و تغییرات در جامعه باید به تدریج ایجاد شود.

  • What is needed is not a liberalism that merely responds in dusty fashion which is to say the reactionary left.


    آنچه مورد نیاز است لیبرالیسمی نیست که صرفاً به شکلی غبارآلود پاسخ دهد، یعنی چپ مرتجع.

  • Personnel changes confirmed the new liberalism in the Soviet Union and the attempt to break links with past behaviour.


    تغییرات پرسنلی، لیبرالیسم جدید در اتحاد جماهیر شوروی و تلاش برای گسستن پیوندها با رفتارهای گذشته را تأیید کرد.

  • His secular, rationalist sensibilities created an ideal of liberalism based on the individual pursuit of self-interest.


    حساسیت‌های سکولار و عقل‌گرایانه او ایده‌آل لیبرالیسم را بر اساس پیگیری فردی برای منافع شخصی ایجاد کرد.

  • Only liberalism can deliver us from isolation.


    فقط لیبرالیسم می تواند ما را از انزوا نجات دهد.

  • In his column he was using San Francisco as a stand-in for an even easier target: liberalism.


    او در ستون خود از سانفرانسیسکو به عنوان یک هدف ساده تر استفاده می کرد: لیبرالیسم.

  • The conservative critique along such lines argues that liberalism is morally bankrupt.


    نقد محافظه کار در این راستا استدلال می کند که لیبرالیسم از نظر اخلاقی ورشکسته است.

  • As well as being a cry for security however it is also an assumption that liberalism has failed.


    با این حال، علاوه بر اینکه فریادی برای امنیت است، این فرضیه نیز هست که لیبرالیسم شکست خورده است.

  • Luck had it that liberalism, or neo-liberalism, has since come into vogue.


    شانس آورد که لیبرالیسم یا نئولیبرالیسم از آن زمان به میان آمد.

example - مثال

  • Sexual liberalism has not gone unchallenged.


    لیبرالیسم جنسی بدون چالش نمانده است.

  • the anything-goes liberalism of Hollywood


    لیبرالیسم همه چیز در هالیوود

  • He was confident that working men would support Liberalism.


    او مطمئن بود که کارگران از لیبرالیسم حمایت خواهند کرد.

synonyms - مترادف

  • freethinking


    آزاد اندیشی


  • ترک کرد

  • leftism


    چپ گرایی

  • progressivism


    ترقی گرایی

  • radicalism


    رادیکالیسم

  • broad-mindedness


    وسیع اندیشی

  • humanitarianism


    انسان دوستی

  • laissez-faire


    لسه فر

  • latitudinarianism


    جغرافیا گرایی

  • libertarianism


    آزادی خواهی

  • moderation


    اعتدال

  • open-mindedness


    ذهن باز

  • tolerance


    تحمل


  • جناح چپ

  • reformism


    اصلاح طلبی

  • modernism


    مدرنیسم

antonyms - متضاد

  • conservatism


    محافظه کاری

  • illiberalism


    غیر لیبرالیسم

  • immobilism


    بی حرکتی


  • درست

  • narrow-mindedness


    تنگ نظری

  • intolerance


    عدم تحمل

  • bigotry


    تعصب

  • opinionatedness


    عقیده

  • dogmatism


    جزم گرایی

  • traditionalism


    سنت گرایی

  • conservativeness


    ارتجاع گرایی

  • reactionaryism


    بال سمت راست