word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
دوره بین تولد و مرگ یا تجربه یا حالت زنده بودن.
-
برای کل زندگی یک فرد
-
مایل به مردن برای دفاع یا حمایت از کسی یا چیزی.
-
If you believe in life after death. you believe that people continue to exist in some form after they die.
اگر به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارید. شما معتقدید که افراد پس از مرگ به شکلی به وجود خود ادامه می دهند.
-
یک روش زندگی یا بخش خاصی از زندگی یک نفر.
-
به طور کامل نحوه یا محل زندگی خود را تغییر دهید.
-
دوره ای که یک ماشین یا سازمان دوام می آورد.
-
the quality that makes people. animals. and plants different from objects. substances. and things that are dead.
کیفیتی که مردم را می سازد حیوانات و گیاهان متفاوت از اجسام. مواد و چیزهایی که مرده اند
-
کیفیت داشتن انرژی زیاد علاقه. یا هیجان
-
برای ساختن چیزی واقعی تر یا هیجان انگیزتر
-
واقعی تر یا هیجان انگیز تر شدن
-
everything that is alive.
هر چیزی که زنده است
-
In art. if you work from life. you paint. draw. etc. real people or objects. usually while they are in front of you rather than from memory.
در هنر. اگر از زندگی کار می کنی شما نقاشی می کنید قرعه کشی. و غیره افراد یا اشیاء واقعی. معمولاً در حالی که آنها در مقابل شما هستند نه از روی حافظه.
-
especially in children`s games. one of the limited number of times that you can lose. but still continue playing.
مخصوصا در بازی های کودکان یکی از تعداد محدود دفعاتی که می توانید از دست بدهید. اما همچنان به بازی ادامه دهید
-
داستان زندگی یک شخص که توسط شخص دیگری نوشته شده است.
-
دوره بین تولد و مرگ یا حالت زنده بودن
-
زندگی نیز هر چیزی است که زنده است.
-
If you believe in life after death. you believe that a person continues to exist in some way after dying.
اگر به زندگی پس از مرگ اعتقاد دارید. شما معتقدید که یک فرد پس از مرگ به نوعی به حیات خود ادامه می دهد.
-
نوع خاصی یا بخشی از تجربه کسی
-
دوره ای که در طی آن ماشین یا جسمی که نیرو تولید می کند کار می کند.
-
انرژی یا اشتیاق
-
مقدار زمانی که چیزی وجود دارد یا کار می کند.
-
مقدار زمانی که از چیزی می توان استفاده کرد.
-
زمانی که کسی زنده است اتفاقاتی که برایشان می افتد و نحوه گذراندن وقتشان
-
the time that someone spends doing particular things.
زمانی که شخصی صرف انجام کارهای خاص می کند.
-
روشی از زندگی که مختص یک مکان یا موقعیت خاص است.
example - مثال
-
او به نظر زنی است که از زندگی خود راضی است.
-
با بچه دار شدن زندگی شما به طرز چشمگیری تغییر می کند.
-
دوران تحصیل در دانشگاه پر حادثه ترین دوره زندگی او بود.
-
داروی جدید ممکن است به نجات جان قربانیان سرطان کمک کند.
-
تنها بعدها در زندگی بود که او شادی و آرامش خاطر را یافت.