word - لغت

lists || لیست ها

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

lɪst

UK :

lɪst

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [lists] در گوگل

description - توضیح

example - مثال


  • یک لیست خرید

  • Is your name on the list?


    آیا نام شما در لیست است؟

  • I've made a list of places I'd like to visit while we're in Paris.


    من فهرستی از مکان‌هایی که می‌خواهم تا زمانی که در پاریس هستیم از آنها بازدید کنم، تهیه کرده‌ام.

  • I've listed some useful reading material on the handout.


    من برخی از مطالب خواندنی مفید را در جزوه فهرست کرده ام.

  • The tanker is listing badly and liable to sink at any moment.


    تانکر در فهرست بدی قرار دارد و هر لحظه ممکن است غرق شود.

  • Last year eight new companies were listed on the Lahore stock exchange.


    سال گذشته، هشت شرکت جدید در بورس لاهور پذیرفته شد.

  • The actor has listed his 5,000-sq.-ft. house and plans to find a new place in the Los Angeles area.


    این بازیگر 5000 فوت مربع خود را فهرست کرده است. خانه و قصد دارد یک مکان جدید در منطقه لس آنجلس پیدا کند.

  • If you look on the internet, you'll find the product listed on several websites.


    اگر به اینترنت نگاه کنید، محصولی را که در چندین وب سایت فهرست شده است، پیدا خواهید کرد.

  • The real estate agent suggested we list at $700,000.


    مشاور املاک به ما پیشنهاد داد 700000 دلار لیست کنیم.

  • I have a long list of things we need to get for our new house.


    من یک لیست طولانی از چیزهایی دارم که باید برای خانه جدیدمان تهیه کنیم.

  • The tanker is listing badly and may sink.


    تانکر در لیست بد است و ممکن است غرق شود.

  • The professor gave us a handout in which she listed the books we were supposed to read for the course.


    استاد به ما جزوه ای داد که در آن کتاب هایی را که قرار بود برای دوره بخوانیم فهرست کرده بود.

  • a list of possible candidates for the job


    لیستی از نامزدهای احتمالی برای این شغل

  • I've made a list of this week's orders.


    من لیستی از سفارشات این هفته تهیه کرده ام.

  • New office furniture is not high on our list of priorities.


    مبلمان اداری جدید در لیست اولویت های ما قرار ندارند.

  • Eight new companies were listed on the Lahore stock exchange.


    هشت شرکت جدید در بورس لاهور پذیرفته شد.

  • A growing number of Latin American companies have their shares listed in the US.


    تعداد فزاینده ای از شرکت های آمریکای لاتین سهام خود را در ایالات متحده فهرست کرده اند.

  • Many have decided not to list in New York, mainly because of the high cost of regulatory compliance there.


    بسیاری تصمیم گرفته‌اند که در نیویورک فهرست نشوند، عمدتاً به دلیل هزینه بالای انطباق مقررات در آنجا.

  • The property in W 4th Street has just been listed at over $2 million.


    ملک در W 4th Street به تازگی بیش از 2 میلیون دلار فهرست شده است.

synonyms - مترادف

  • tilt


    کج کردن

  • joust


    تیراندازی

  • duel


    دوئل


  • مسابقات


  • مسابقه

  • combat


    مبارزه کن


  • مبارزه کردن

  • tourney


    تورنمنت


  • رویارویی

  • bout


    مبارزه

  • clash


    برخورد


  • تعارض

  • skirmish


    تکان خوردن


  • ملاقات

  • scuffle


    درگیری


  • تقلا


  • حمله کنند

  • collision


    شکستگی ها

  • fracas


    کشمکش

  • scrimmage


    تنظیم به

  • tussle


    همخوانی داشتن

  • set-to


    نامزدی


  • جوست زدن

  • engagement


    عبور از بازوها

  • jousting


    لیست ها

  • passage of arms


    تقابل

  • the lists


    نبرد

  • confrontation


    نزاع


  • سگ جنگی

  • brawl


  • dogfight


antonyms - متضاد

  • accord


    توافق


  • آرام

  • calm


    هماهنگی

  • harmony


    صلح


  • عقب نشینی

  • retreat


    تسلیم شدن

  • surrender