word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
عدم تمایل به انجام کاری
-
unwilling; reluctant
ناخواسته، بی میل؛ بی میل
-
او کاملاً از انجام آن متنفر بود و از تصور اینکه وقتی متوجه شود چه عکس العملی نشان خواهد داد، لرزید.
-
او از تشویق مردم به سفت نشستن متنفر است.
-
It was my home for many months, so much so that when at last I was discharged, I was loath to leave.
ماه ها خانه من بود، به طوری که وقتی بالاخره مرخص شدم، از رفتن بیزار بودم.
-
با این حال، او از جدا شدن از افراد ماهری که جایگزین کردن آنها در زمان صعود دشوار است، بیزار است.
-
Even the Church will today readily admit this while remaining loath to relinquish many of the benefits obtained by the deception.
حتی کلیسا نیز امروز به راحتی این را می پذیرد، در حالی که از چشم پوشی از بسیاری از مزایای فریب کاری بیزار است.
-
مردم در آن زمان از انجام هر اقدامی بیزار بودند.
example - مثال
-
از اعتراف به اشتباه خود بیزار بود.
-
آنها آشکارا از اینکه اجازه دهند او را ترک کنند بیزار بودند.
-
من از خرج کردن یکباره آن بیزارم.
-
او از اعتراف آن بیزار است، اما واقعاً اپرا را دوست ندارد.
synonyms - مترادف
-
reluctant
بی میل
-
disinclined
بی میلی
-
unwilling
ناخواسته، بی میل
-
indisposed
ناتوان
-
hesitant
مردد، دودل
-
averse
بیزاری
-
opposed
مخالف
-
می ترسد
-
uneager
بی اشتیاق
-
reticent
تضعیف
-
resistant
مقاوم
-
cagey
قفس
-
backward
به عقب
-
cagy
محتاط
-
wary
خصومت آمیز
-
hostile
کری
-
chary
آنتاگونیست
-
antagonistic
مشکوک
-
dubious
بد اخلاق
-
ill-disposed
حال نداشتن
-
آهسته. تدریجی
-
لات
-
loth
آماده نشده
-
unprepared
غیر مشتاق
-
unenthusiastic
ضد درد
-
antipathetic
بی تمایل
-
uninclined
مردد
-
hesitating
مردد در مورد
-
hesitant about
کری از
-
chary of
خصمانه
-
inimical
antonyms - متضاد
-
مایل بودن
-
مشتاق
-
anxious
بیرون انداخته شده
-
disposed
شیب دار
-
inclined
تیز
-
keen
تایید کردن
-
approving
آرزومند
-
avid
برای
-
desirous
آماده
-
enthusiastic
بدون مخالفت
-
برانگیخته
-
گرسنه
-
unopposed
پرشور
-
excited
کمیاب
-
حریص
-
ardent
بی صبر
-
enthused
پمپاژ شده است
-
raring
تشنه
-
voracious
دیوانه
-
impatient
agog
-
pumped
خواهان
-
thirsty
وحشی
-
تشنگی
-
agog
استوک کرد
-
solicitous
مورچه
-
گیک
-
athirst
-
stoked
-
antsy
-
greedy
-
geeked