word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
بسیار نامهربان و بی رحمانه و عمدا به گونه ای رفتار می کنند که ممکن است باعث ناراحتی یا آسیب رساندن به کسی شود
-
عمدی و قصد آسیب رساندن یا آسیب رساندن به کسی
-
قصد آسیب رساندن یا ناراحتی دیگران را دارد
-
intended to cause damage to a computer system or to steal private information from a computer system
برای آسیب رساندن به سیستم کامپیوتری یا سرقت اطلاعات خصوصی از یک سیستم کامپیوتری
-
intending to cause harm, esp. by hurting someone’s feelings or reputation
قصد ایجاد آسیب، به ویژه. با صدمه زدن به احساسات یا شهرت کسی
-
رفتار بدخواهانه به قصد آسیب رساندن به دیگران است
-
malicious software or computer programs are designed to damage other people's computers and prevent them from working normally
نرم افزارهای مخرب یا برنامه های رایانه ای برای آسیب رساندن به رایانه های دیگران و جلوگیری از کار عادی آنها طراحی شده اند
-
خانواده نیکسون تصویر استون از رئیس جمهور فقید را اشتباه و بدخواهانه خواندند.
-
و چرا او تا این حد باقی می ماند، حتی وقتی جشن ها بدخواهانه می شوند؟
-
مردم همچنان بدخواه هستند زیرا بدبخت هستند.
-
خانم سیمز از بدبختی های دیگران لذت بدی می برد.
-
One of the major flaws in the existing system is that the prosecutor has immunity from law suits claiming malicious prosecution.
یکی از ایرادات عمده در سیستم موجود این است که دادستان از دعاوی حقوقی که ادعای تعقیب بدخواهانه دارند مصونیت دارد.
-
malicious rumors
شایعات بدخواهانه
-
Bored dowagers with wisps snuggling on the shoulders, whispering flattery and malicious rumour in their perfectly sculpted ears.
مهره خواران بی حوصله با چماق هایی که روی شانه هایشان نشسته است، چاپلوسی و شایعات بدخواهانه را در گوش های کاملاً حجاری شده خود زمزمه می کنند.
-
آقای جیمسون این اتهامات را به عنوان شایعات بدخواهانه رد کرد.
-
This malicious suggestion drove Cephalus mad with jealousy.
این پیشنهاد بدخواهانه سفالوس را از حسادت دیوانه کرد.
-
و او به طور خاص از هیجان مخرب اضافی ناشی از ناامیدی شوهرش لذت می برد.
example - مثال
-
malicious gossip/lies/rumours
شایعات بدخواهانه / دروغ / شایعات
-
او از گفتن آنچه او به من گفته بود لذت بدی برد.
-
اینها قطعات بدی از کدهای مخرب مانند ویروس ها، اسب های تروجان و کرم ها هستند.
-
malicious software/applications
نرم افزار/برنامه های مخرب
-
Has someone been spreading malicious gossip?
آیا کسی شایعات بدخواهانه را منتشر کرده است؟
-
هیچ حقیقتی در مورد شایعات مخرب وجود ندارد.
-
مشاهدات او بدون سوء قصد خنده دار بود.
-
malicious gossip
شایعات بدخواهانه
-
نگاه بدخواهانه در چشمانش
-
او شکایت کرد که تماس های تلفنی مخربی دریافت کرده است.
-
او به جراحت بدخواهانه متهم شد.
-
protection against malicious software/code
محافظت در برابر نرم افزار/کد مخرب
-
او می گوید که او را تهدید کرده و از او جاسوسی کرده است، از جمله فعالیت های مخرب.
-
دادگاه حکم داد که او با نیت سوء عمل نکرده است.
-
malicious accusations/allegations/gossip
اتهامات / اتهامات / شایعات بدخواهانه
-
malicious damage/destruction
آسیب / تخریب مخرب
-
Recent incidents have demonstrated how easily malicious hackers are able to disrupt the operations of many large companies.
حوادث اخیر نشان داده است که هکرهای مخرب چگونه به راحتی می توانند عملکرد بسیاری از شرکت های بزرگ را مختل کنند.
-
malicious programs/software
برنامه ها/نرم افزارهای مخرب
-
در این شکایت، متهم متهم به سوء استفاده از آرم برای ایجاد سردرگمی است.
synonyms - مترادف
-
malevolent
بدخواه
-
malignant
بدخیم
-
spiteful
کینه توز
-
vicious
شریر، بدجنس، حیوان صفت
-
hateful
نفرت انگیز
-
pernicious
مخرب
-
rancorous
انتقام جو
-
vengeful
دلخور
-
resentful
آزار دهنده
-
baleful
ظالمانه
-
cruel
خصومت آمیز
-
hostile
آسیب رسان
-
injurious
منظور داشتن
-
زننده
-
nasty
کینه جویانه
-
vindictive
نیشدار
-
virulent
بد ذات
-
vitriolic
بد
-
bad-natured
شیطنت
-
evil
نامهربان
-
malign
شریر
-
mischievous
تلخ
-
unkind
گربه ای
-
wicked
افترا آمیز
-
ناخوشایند
-
bitter
زیان آور
-
catty
-
defamatory
-
despiteful
-
destructive
-
harmful
antonyms - متضاد
-
دوست داشتني
-
benevolent
خیراندیش
-
kindly
محبت آمیز
-
loving
با محبت
-
compassionate
دلسوز
-
considerate
با ملاحظه
-
نوع
-
دوستانه
-
خوب
-
magnanimous
بزرگوار
-
decent
نجیب
-
humane
انسانی
-
pleasant
دلپذیر
-
pleasing
خوش
-
unselfish
بی خود
-
charitable
خیریه
-
chivalrous
جوانمردی
-
generous
سخاوتمندانه
-
kindhearted
مهربان
-
thoughtful
متفکر
-
unmalicious
غیر مخرب
-
beneficent
سودمند
-
benign
خوش خیم
-
benignant
مراقبت
-
caring
دادن
-
giving
بخشنده
-
gracious
مسامحه کننده
-
indulgent
بی وقفه
-
دوست داشتنی
-
unstinting
-
amiable