word - لغت

malicious || مخرب

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

/məˈlɪʃəs/

UK :

/məˈlɪʃəs/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [malicious] در گوگل

description - توضیح

  • very unkind and cruel, and deliberately behaving in a way that is likely to upset or hurt someone


    بسیار نامهربان و بی رحمانه و عمدا به گونه ای رفتار می کنند که ممکن است باعث ناراحتی یا آسیب رساندن به کسی شود

  • deliberate and intended to harm or hurt someone


    عمدی و قصد آسیب رساندن یا آسیب رساندن به کسی

  • intended to harm or upset other people


    قصد آسیب رساندن یا ناراحتی دیگران را دارد


  • برای آسیب رساندن به سیستم کامپیوتری یا سرقت اطلاعات خصوصی از یک سیستم کامپیوتری

  • intending to cause harm, esp. by hurting someone’s feelings or reputation


    قصد ایجاد آسیب، به ویژه. با صدمه زدن به احساسات یا شهرت کسی

  • malicious behaviour is intended to harm other people


    رفتار بدخواهانه به قصد آسیب رساندن به دیگران است

  • malicious software or computer programs are designed to damage other people's computers and prevent them from working normally


    نرم افزارهای مخرب یا برنامه های رایانه ای برای آسیب رساندن به رایانه های دیگران و جلوگیری از کار عادی آنها طراحی شده اند

  • Nixon's family called Stone's depiction of the late President ''erroneous and malicious.''


    خانواده نیکسون تصویر استون از رئیس جمهور فقید را اشتباه و بدخواهانه خواندند.

  • And why does he stay so long even as the festivities turn malicious?


    و چرا او تا این حد باقی می ماند، حتی وقتی جشن ها بدخواهانه می شوند؟

  • People are still malicious because they are miserable.


    مردم همچنان بدخواه هستند زیرا بدبخت هستند.

  • Miss Simms took a malicious pleasure in other people's misfortunes.


    خانم سیمز از بدبختی های دیگران لذت بدی می برد.

  • One of the major flaws in the existing system is that the prosecutor has immunity from law suits claiming malicious prosecution.


    یکی از ایرادات عمده در سیستم موجود این است که دادستان از دعاوی حقوقی که ادعای تعقیب بدخواهانه دارند مصونیت دارد.

  • malicious rumors


    شایعات بدخواهانه

  • Bored dowagers with wisps snuggling on the shoulders, whispering flattery and malicious rumour in their perfectly sculpted ears.


    مهره خواران بی حوصله با چماق هایی که روی شانه هایشان نشسته است، چاپلوسی و شایعات بدخواهانه را در گوش های کاملاً حجاری شده خود زمزمه می کنند.

  • Mr Jameson dismissed the allegations as malicious rumours.


    آقای جیمسون این اتهامات را به عنوان شایعات بدخواهانه رد کرد.

  • This malicious suggestion drove Cephalus mad with jealousy.


    این پیشنهاد بدخواهانه سفالوس را از حسادت دیوانه کرد.

  • And she specially enjoyed the extra malicious thrill of her husband's frustration.


    و او به طور خاص از هیجان مخرب اضافی ناشی از ناامیدی شوهرش لذت می برد.

example - مثال

  • malicious gossip/lies/rumours


    شایعات بدخواهانه / دروغ / شایعات

  • He took malicious pleasure in telling me what she had said.


    او از گفتن آنچه او به من گفته بود لذت بدی برد.

  • These are nasty pieces of malicious code such as viruses, Trojan horses and worms.


    اینها قطعات بدی از کدهای مخرب مانند ویروس ها، اسب های تروجان و کرم ها هستند.

  • malicious software/applications


    نرم افزار/برنامه های مخرب

  • Has someone been spreading malicious gossip?


    آیا کسی شایعات بدخواهانه را منتشر کرده است؟

  • There is no truth whatsoever to the malicious rumours.


    هیچ حقیقتی در مورد شایعات مخرب وجود ندارد.

  • His observations were funny without being malicious.


    مشاهدات او بدون سوء قصد خنده دار بود.

  • malicious gossip


    شایعات بدخواهانه

  • a malicious look in his eyes


    نگاه بدخواهانه در چشمانش

  • He complained that he'd been receiving malicious phone calls.


    او شکایت کرد که تماس های تلفنی مخربی دریافت کرده است.

  • He was charged with malicious wounding.


    او به جراحت بدخواهانه متهم شد.

  • protection against malicious software/code


    محافظت در برابر نرم افزار/کد مخرب

  • He says she threatened him and spied on him among other malicious activities.


    او می گوید که او را تهدید کرده و از او جاسوسی کرده است، از جمله فعالیت های مخرب.

  • The court ruled that she had not acted with malicious intent.


    دادگاه حکم داد که او با نیت سوء عمل نکرده است.

  • malicious accusations/allegations/gossip


    اتهامات / اتهامات / شایعات بدخواهانه

  • malicious damage/destruction


    آسیب / تخریب مخرب

  • Recent incidents have demonstrated how easily malicious hackers are able to disrupt the operations of many large companies.


    حوادث اخیر نشان داده است که هکرهای مخرب چگونه به راحتی می توانند عملکرد بسیاری از شرکت های بزرگ را مختل کنند.

  • malicious programs/software


    برنامه ها/نرم افزارهای مخرب

  • The lawsuit accused the defendant of maliciously using the logo to cause confusion.


    در این شکایت، متهم متهم به سوء استفاده از آرم برای ایجاد سردرگمی است.

synonyms - مترادف

  • malevolent


    بدخواه

  • malignant


    بدخیم

  • spiteful


    کینه توز

  • vicious


    شریر، بدجنس، حیوان صفت

  • hateful


    نفرت انگیز

  • pernicious


    مخرب

  • rancorous


    انتقام جو

  • vengeful


    دلخور

  • resentful


    آزار دهنده

  • baleful


    ظالمانه

  • cruel


    خصومت آمیز

  • hostile


    آسیب رسان

  • injurious


    منظور داشتن


  • زننده

  • nasty


    کینه جویانه

  • vindictive


    نیشدار

  • virulent


    بد ذات

  • vitriolic


    بد

  • bad-natured


    شیطنت

  • evil


    نامهربان

  • malign


    شریر

  • mischievous


    تلخ

  • unkind


    گربه ای

  • wicked


    افترا آمیز

  • bad


    ناخوشایند

  • bitter


    زیان آور

  • catty


  • defamatory


  • despiteful


  • destructive


  • harmful


antonyms - متضاد


  • دوست داشتني

  • benevolent


    خیراندیش

  • kindly


    محبت آمیز

  • loving


    با محبت

  • compassionate


    دلسوز

  • considerate


    با ملاحظه


  • نوع


  • دوستانه


  • خوب

  • magnanimous


    بزرگوار

  • decent


    نجیب

  • humane


    انسانی

  • pleasant


    دلپذیر

  • pleasing


    خوش

  • unselfish


    بی خود

  • charitable


    خیریه

  • chivalrous


    جوانمردی

  • generous


    سخاوتمندانه

  • kindhearted


    مهربان

  • thoughtful


    متفکر

  • unmalicious


    غیر مخرب

  • beneficent


    سودمند

  • benign


    خوش خیم

  • benignant


    مراقبت

  • caring


    دادن

  • giving


    بخشنده

  • gracious


    مسامحه کننده

  • indulgent


    بی وقفه


  • دوست داشتنی

  • unstinting


  • amiable