word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
فاعل فاعل ازخرد کردن
-
to destroy something by twisting it with force or tearing it into pieces so that its original form is completely changed
از بین بردن چیزی با چرخاندن آن به زور یا تکه تکه کردن آن به طوری که شکل اصلی آن کاملاً تغییر کند
-
If you mangle a speech or a piece of written work you make so many mistakes that you completely spoil it
اگر یک سخنرانی یا یک اثر مکتوب را مخدوش کنید، آنقدر اشتباه می کنید که کاملاً آن را خراب می کنید
example - مثال
-
ژاکتم در ماشین لباسشویی خراب شد.
-
بازویش در دستگاه فرو رفته بود.
-
در حالی که شعر را با صدای بلند می خواند، ریتم را چنان به هم می ریخت که به سختی معنی داشت.
synonyms - مترادف
-
annoying
مزاحم
-
harming
آسیب رساندن
-
injuring
مجروح کردن
-
crippling
فلج کننده
-
damaging
آسیب رسان
-
hurting
صدمه زدن
-
bruising
کبودی
-
impairing
معلول کردن
-
maiming
آزار دادن
-
molesting
کوبنده
-
scathing
آسیب رسان به ایالات متحده
-
traumatizingUS
ویران کردن
-
wrecking
سوء استفاده می کند
-
abusing
لکه دار
-
blemishing
خرد کردن
-
crushing
ازدواج کردن
-
marring
مثله کردن
-
mutilating
خراب کردن
-
spoiling
لکه دار کردن
-
tarnishing
خرابکاری آمریکا
-
vandalizingUS
زخمی شدن
-
vitiating
شکستن
-
wounding
مخدوش کردن
-
breaking
تغییر شکل دادن
-
defacing
آچار زدن
-
deforming
آسیب زا بریتانیا
-
disfiguring
خرابکاری انگلستان
-
ruining
Warning: Undefined array key 27 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
wrenching
Warning: Undefined array key 28 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
traumatisingUK
Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
vandalisingUK
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
aiding
کمک کردن
-
beautifying
زیباسازی
-
ساختمان
-
combining
ترکیب کردن
-
constructing
ساختن
-
creating
پدید آوردن
-
curing
پخت
-
fixing
تثبیت
-
در حال رشد
-
healing
التیام‌بخش
-
helping
کمک
-
improving
در حال بهبود
-
joining
پیوستن
-
mending
ترمیم
-
preserving
حفظ کردن
-
repairing
تعمیر
-
sewing
خیاطی
-
uniting
متحد کردن
-
waiting
در انتظار
