word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
بازاری بودن او به عنوان یک مدل برتر
-
شما باید صادقانه بازاری بودن مهارت های خود را ارزیابی کنید.
-
Publishers are investors who select a manuscript for its marketability and prepare it for publication.
ناشران سرمایه گذارانی هستند که یک نسخه خطی را برای بازارپسندی آن انتخاب می کنند و آن را برای چاپ آماده می کنند.
-
We want U.S. manufacturers be able to compete in foreign countries in terms of price and marketability.
ما می خواهیم تولیدکنندگان آمریکایی بتوانند در کشورهای خارجی از نظر قیمت و قابلیت بازار رقابت کنند.
synonyms - مترادف
-
profitableness
سودآوری
-
salability
قابلیت فروش
-
bankability
قابلیت بانکداری
-
marketableness
قابل فروش بودن
-
merchandisableness
کالایی بودن
-
salableness
فروش
-
antonyms - متضاد
-
unmarketability
بازار ناپذیری