meetings

base info - اطلاعات اولیه

meetings - جلسات

N/A - N/A

ˈmiː.t̬ɪŋ

UK :

ˈmiː.tɪŋ

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [meetings] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • We're having a meeting on Thursday to discuss the problem.


    ما روز پنجشنبه جلسه ای داریم تا مشکل را بررسی کنیم.

  • I'm sorry but she's in a meeting - I'll ask her to call you back later.


    متاسفم اما او در جلسه است - از او می خواهم که بعداً با شما تماس بگیرد.

  • Companies are making more use of websites and videoconferencing where staff may log on for regular meetings.


    شرکت‌ها بیشتر از وب‌سایت‌ها و کنفرانس‌های ویدیویی استفاده می‌کنند که کارکنان ممکن است برای جلسات منظم وارد شوند.

  • A chance meeting with a publisher on an airplane had launched his career.


    ملاقات تصادفی با یک ناشر در هواپیما کار او را آغاز کرده بود.

  • I liked him from our first meeting.


    از اولین دیدارمان او را دوست داشتم.

  • The meeting wants to look at the proposal again.


    جلسه می خواهد دوباره به این پیشنهاد نگاه کند.

  • We scheduled the meeting for Friday.


    جلسه را برای جمعه قرار دادیم.


  • در بیانیه ای که پس از این جلسه منتشر شد، هیئت مدیره تصمیم خود را برای ادامه ادغام اعلام کرد.

  • The FSA will hold a meeting to discuss possible compensation payouts on Monday.


    FSA جلسه ای را برای بحث در مورد پرداخت غرامت احتمالی در روز دوشنبه برگزار خواهد کرد.


  • هفته آینده در جریان نشست وزرای خارجه اتحادیه اروپا، چارچوب توافقنامه امضا خواهد شد.

  • There was speculation that the Fed may cut its lending rate from 5.25% before its next meeting.


    گمانه زنی هایی وجود داشت که فدرال رزرو ممکن است نرخ وام خود را از 5.25 درصد قبل از جلسه بعدی خود کاهش دهد.

  • The bank announced the expanded cost cuts in a meeting with analysts after the close of trading.


    این بانک در نشستی با تحلیلگران پس از پایان معاملات، کاهش هزینه های گسترده را اعلام کرد.

  • No meeting has yet taken place between senior management and union representatives.


    هنوز هیچ جلسه ای بین مدیران ارشد و نمایندگان اتحادیه برگزار نشده است.

  • Over 200 people attended the meeting at the company's headquarters in San Diego.


    بیش از 200 نفر در این جلسه در دفتر مرکزی شرکت در سن دیگو شرکت کردند.

  • We will be holding a meeting next week with industry analysts.


    هفته آینده جلسه ای با تحلیلگران صنعت برگزار خواهیم کرد.

  • He chaired a meeting of senior Ministers last Thursday to discuss five-year plans for reforms.


    او پنج‌شنبه گذشته ریاست جلسه‌ای با وزرای ارشد را برای بحث در مورد برنامه‌های پنج ساله اصلاحات بر عهده داشت.

  • Two new directors were elected to the board at the annual meeting of shareholders.


    در مجمع سالانه صاحبان سهام دو مدیر جدید به عنوان هیئت مدیره انتخاب شدند.

  • a board/committee/shareholder meeting


    جلسه هیئت مدیره / کمیته / سهامداران

  • monthly/weekly meetings


    جلسات ماهانه / هفتگی

  • an informal/formal/official meeting


    یک جلسه غیررسمی/رسمی/رسمی

  • a high-level/top-level meeting


    یک جلسه در سطح بالا / سطح بالا

  • an upcoming/scheduled meeting


    یک جلسه آینده / برنامه ریزی شده

synonyms - مترادف
  • programmeUK


    programmeUK

  • programUS


    programUS


  • دستور جلسه


  • برنامه

  • timetable


    جدول زمانی

  • calendar


    تقویم

  • itinerary


    برنامه سفر


  • فهرست

  • listing


    فهرست کردن


  • صورت حساب


  • رکورد


  • طرح

  • docket


    اسکله


  • برنامه تحصیلی

  • lineup


    به صف شدن

  • syllabus


    سرفصل دروس

  • appointments


    قرار ملاقات ها

  • bulletin


    بولتن

  • slate


    سنگ لوح


  • کسب و کار

  • details


    جزئیات

  • memoranda


    یادداشت ها

  • affairs


    امور

  • arrangements


    ترتیبات

  • happenings


    اتفاقات

  • plans


    برنامه ها

  • synopsis


    خلاصه


  • فهرست مطالب

  • rubric


    عنوان

  • roadmap


    نقشه راه

  • line-up


antonyms - متضاد
  • avoidance


    اجتناب


  • فاصله

  • distancing


    فاصله گرفتن

  • shunning


    دوری جستن

  • eschewal


    گریز

  • elusion


    فرار کردن

  • eschewing


    دور بودن

  • remoteness


    فرار می کند

  • eluding


    فرمان دور از

  • steering clear of


لغت پیشنهادی

motorcycle

لغت پیشنهادی

pole

لغت پیشنهادی

seeding