word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
مخلوطی از چیزهای مختلف
-
مخلوطی، یا گروهی از چیزها یا افراد مختلف
-
ترکیبی از انواع توت های تازه که با سس شکلات گرم سرو می شود
-
ملانژی وحشی، شگفت انگیز و اغلب بسیار زیبا.
-
Marseille at the turn of the century with its melange of races, resentments and languages is equally strange.
مارسی در آغاز قرن با ترکیبی از نژادها، کینه ها و زبان ها به همان اندازه عجیب است.
example - مثال
-
ترکیبی از فرهنگ های مختلف
-
Her book presents an interesting mélange of ideas.
کتاب او ترکیب جالبی از ایده ها را ارائه می دهد.
-
این دسر به عنوان ترکیبی از میوه های تابستانی در یک شربت سبک توصیف شد.
synonyms - مترادف
-
assortment
مجموعه ای
-
jumble
بهم ریختن
-
mishmash
اش شله قلمکار
-
مخلوط
-
miscellany
متفرقه
-
گیجی
-
hodgepodge
درهم و برهم
-
hotchpotch
هوچ پاچ
-
medley
مختلط
-
بهم ریختگی
-
مخلوط کردن
-
pastiche
پاستیچ
-
patchwork
تکه تکه کاری
-
potpourri
پات پوری
-
تنوع
-
assemblage
مجموعه
-
ترکیبی
-
farrago
-
farrago
هش
-
hash
کنگلومرا
-
blend
کیسه کهنه
-
conglomeration
انتخاب
-
ragbag
درهم ریختن
-
گالیمافری
-
muddle
macédoine
-
اولیو
-
gallimaufry
پاستیسیو
-
macédoine
سالماگوندی
-
olio
-
pasticcio
-
salmagundi
antonyms - متضاد
-
تقسیم
-
separation
جدایش، جدایی
-
singularity
تکینگی
-
عنصر طبیعی
-
جزء
-
singular
مفرد