word - لغت

mice || موش

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/maɪs/

UK :

/maɪs/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mice] در گوگل

description - توضیح

  • the plural of mouse


    جمع ماوس

  • plural of mouse


    جمع از موش

  • pl of mouse


    pl از ماوس

  • It's believed the protests were against the breeding of rats and mice for experiments.


    اعتقاد بر این است که اعتراضات علیه پرورش موش و موش برای آزمایش بود.

  • As similar as mouse brains are to human brains, mice are not men.


    همانطور که مغز موش شبیه مغز انسان است، موش ها مرد نیستند.

  • They look like deliciously glamorous mice, don't you agree Ludo?


    آنها شبیه موش های پر زرق و برق خوشمزه هستند، موافق نیستی، لودو؟

  • Dorothy came to meet them and thanked the little mice warmly for saving her companion from death.


    دوروتی به ملاقات آنها آمد و به گرمی از موش های کوچک برای نجات همراهش از مرگ تشکر کرد.

  • The analysis was done as described in ref. 49, with minor modifications; mice and rats gave essentially similar results.


    تجزیه و تحلیل همانطور که در ref. 49، با تغییرات جزئی؛ موش ها و موش ها اساساً نتایج مشابهی دادند.

  • For one thing despite forty years of searching, nobody yet knows why those mice discovered in the l950s like alcohol.


    برای یک چیز، علیرغم چهل سال جستجو، هیچ کس هنوز نمی داند که چرا آن موش ها در دهه 1950 مانند الکل کشف شدند.

  • There was a cage on the dresser with white mice running around inside.


    روی کمد قفسی بود که موش‌های سفید داخلش می‌دویدند.

  • I wouldn't put up with mice on something like this if I was them.


    من اگر جای موش ها بودم چنین چیزی را تحمل نمی کردم.

example - مثال

synonyms - مترادف

  • vermin


    حیوانات موذی

  • pest


    آفت

  • insect


    حشره

  • bug


    بندپایان

  • arthropod


    حیوان کوچک

  • minibeast


    انگل

  • parasite


    کک

  • flea


    پشه

  • mosquito


    طاعون

  • pestilence


    مورچه

  • plague


    پرواز

  • ant


    حیوان

  • fly


    ساس


  • هزار پا

  • bedbug


    روباه ها

  • centipede


    شپش

  • foxes


    ارگانیسم

  • lice


    سوسک

  • organism


    جونده

  • roach


    موریانه

  • rodent


    خزنده خزنده

  • termite


    گوگا

  • creepy-crawly


    کلوچه

  • gogga


    موجود

  • beetle


    هزارپا

  • cootie


    کرم ابریشم


  • وحشی

  • millipede


    کنه

  • caterpillar


  • beastie


  • mite


antonyms - متضاد