word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
جمع ماوس
-
جمع از موش
-
pl از ماوس
-
اعتقاد بر این است که اعتراضات علیه پرورش موش و موش برای آزمایش بود.
-
همانطور که مغز موش شبیه مغز انسان است، موش ها مرد نیستند.
-
آنها شبیه موش های پر زرق و برق خوشمزه هستند، موافق نیستی، لودو؟
-
دوروتی به ملاقات آنها آمد و به گرمی از موش های کوچک برای نجات همراهش از مرگ تشکر کرد.
-
The analysis was done as described in ref. 49, with minor modifications; mice and rats gave essentially similar results.
تجزیه و تحلیل همانطور که در ref. 49، با تغییرات جزئی؛ موش ها و موش ها اساساً نتایج مشابهی دادند.
-
For one thing despite forty years of searching, nobody yet knows why those mice discovered in the l950s like alcohol.
برای یک چیز، علیرغم چهل سال جستجو، هیچ کس هنوز نمی داند که چرا آن موش ها در دهه 1950 مانند الکل کشف شدند.
-
روی کمد قفسی بود که موشهای سفید داخلش میدویدند.
-
من اگر جای موش ها بودم چنین چیزی را تحمل نمی کردم.
example - مثال
synonyms - مترادف
-
vermin
حیوانات موذی
-
pest
آفت
-
insect
حشره
-
bug
بندپایان
-
arthropod
حیوان کوچک
-
minibeast
انگل
-
parasite
کک
-
flea
پشه
-
mosquito
طاعون
-
pestilence
مورچه
-
plague
پرواز
-
ant
حیوان
-
ساس
-
هزار پا
-
bedbug
روباه ها
-
centipede
شپش
-
foxes
ارگانیسم
-
lice
سوسک
-
organism
جونده
-
roach
موریانه
-
rodent
خزنده خزنده
-
termite
گوگا
-
creepy-crawly
کلوچه
-
gogga
موجود
-
beetle
هزارپا
-
cootie
کرم ابریشم
-
وحشی
-
millipede
کنه
-
caterpillar
-
beastie
-
mite