word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
زمان گذشته اشتباه
-
گذشته ساده ازاشتباه
-
Thus falling into the technocrats' natural sin it mistook administrative device for organic substance.
بنابراین، با افتادن به گناه طبیعی تکنوکرات ها، دستگاه اداری را با ماده آلی اشتباه گرفت.
-
چون دارن و میشل فرایر را با یک دیگ گرمایش غول پیکر اشتباه گرفت.
-
ابتدا فریادهای او را با خنده اشتباه گرفت.
-
یک شب شنید که آمبولانسی به بیمارستان نزدیک شد و آن را با ماشین آتش نشانی اشتباه گرفت.
-
پیرزنی که به پهلو دراز کشیده بود مرا با دکتر اشتباه گرفت و مرا صدا زد که کنارش بنشینم.
-
او مردی بسیار خصوصی بود و برخی این را با دوری اشتباه می گرفتند.
example - مثال
synonyms - مترادف
-
confused
سردرگم
-
conflated
مخلوط شده
-
mixed up
مخلوط کردن
-
muddled up
به هم ریخته
-
confounded
گیج شده
-
misidentified
اشتباه شناسایی شده
-
misperceived
اشتباه درک شده است
-
took for
برای
-
blended
مخلوط شده است
-
intermingled
در هم آمیخته شده است
-
misinterpreted as
بد تعبیر شده است
-
mistook for
اشتباه کرد
-
misread
اشتباه خوانده شود
-
misapprehended
به اشتباه درک شده است
-
miscalculated
اشتباه محاسبه شده
-
misjudged
اشتباه قضاوت کرد
-
misapplied
اشتباه اعمال شده است
-
misunderstood
سوء تفاهم شده است
-
misgauged
اشتباه سنجیده شده
-
misconceived
تصور غلط
-
misinterpreted
سوء تعبیر شده است
-
misthought
فکر اشتباه
-
misconstrued
اشتباه اندازه گیری شده
-
mismeasured
اشتباه حساب شده
-
miscounted
اشتباه ارائه شده است
-
misrepresented
بد درک شده
-
miscomprehended
اشتباه گرفته شده است
-
misdeemed
اشتباه برآورد شده است
-
judged incorrectly
یک تفسیر اشتباه قرار دهید
-
estimated wrongly
Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
distinguished
متمایز
-
differentiated
متمایز شده است
-
discriminated
تبعیض آمیز
-
identified
شناخته شده است
-
contrasted
متضاد شد
-
demarcated
مرزبندی شده است
-
determined
مشخص
-
qualified
واجد شرایط
-
ascertained
مشخص شد
-
classified
طبقه بندی شده
-
determinated
تعیین شده است
-
individualizedUS
فردی ایالات متحده
-
individuated
منفرد شده است
-
pinpointed
مشخص شده است
-
separated
جدا از هم
-
individualisedUK
individualisedUK
-
جدا کردن
-
sorted out
مرتب شده
-
told apart
جدا گفت
-
told between
گفت بین
-
told from
از
-
differenced
متفاوت است
-
discerned
تشخیص داد
-
recognizedUS
به رسمیت شناخته شد
-
understood
درک کرد
-
characterizedUS
مشخص ایالات متحده
-
comprehended
خارج شده
-
extricated
تفکیک شده است
-
segregated
می دانست
-
knew
انتخاب کرد
-
picked out
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589