word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
ناتوانی در درک درست کسی یا چیزی
-
فکر کردن به اینکه کسی یک چیز را معنی می کند، در حالی که در واقع معنای دیگری دارد
-
به اشتباه فهمیدن کسی یا چیزی - به ویژه در گفتار روزمره انگلیسی استفاده می شود
-
درک نادرست از مقاصد کسی، و واکنش نادرست
-
to wrongly believe that someone’s actions show that they have a particular opinion or feeling or that a situation means that you should behave in particular way
به اشتباه باور کنید که اعمال کسی نشان می دهد که او عقیده یا احساس خاصی دارد، یا اینکه موقعیتی به این معنی است که شما باید رفتار خاصی داشته باشید.
-
to not understand the true meaning of someone’s actions or words so that you believe something that is not in fact true
معنای واقعی اعمال یا سخنان کسی را نفهمید، به طوری که چیزی را باور کنید که در واقع درست نیست
-
اشتباه فهمیدن چیزی که کسی گفته یا انجام داده است
-
to not understand the main part or meaning of what someone is saying or what something is intended to do
درک نکردن قسمت یا معنای اصلی آنچه که کسی می گوید یا چیزی که قرار است انجام دهد
-
to make a mistake about one part of something that you are told so that you understand the rest of it in completely the wrong way
در مورد یک قسمت از چیزی که به شما گفته می شود اشتباه کنید تا بقیه آن را کاملاً اشتباه بفهمید
-
فکر کنید کسی یا چیزی را فهمیده اید در حالی که درک نکرده اید
-
اگر از کسی سوء تفاهم شود، دیگران نمی دانند که او ویژگی های خوبی دارد
-
ناتوانی در درک چیزی یا کسی
-
ببخشید حتما اشتباه متوجه شدم
-
Such concepts are unworthy of educated people and refer to anthropomorphism which has been misunderstood.
چنین مفاهیمی شایسته افراد تحصیلکرده نیست و به انسان گرایی اشاره دارد که سوء تفاهم شده است.
-
ما از این اصطلاح به معنای عادی استفاده خواهیم کرد، بدون هیچ ترسی از سوء تفاهم.
-
اوه حتما اشتباه متوجه شدم فکر می کردم قرار است ساعت 11 همدیگر را ببینیم.
-
هنر آن قاره غالباً مورد سوء تفاهم قرار گرفته یا رفتاری پدرانه داشته است.
-
به گفته بنت، شما دلیل حذف خود را از لیست اشتباه متوجه شدید.
-
حمید ساده ترین کلمات را نیز اشتباه فهمیده است.
-
من فکر می کنم او شما را اشتباه متوجه شده است.
example - مثال
-
I completely misunderstood her intentions.
من کاملاً منظور او را اشتباه متوجه شدم.
-
من را اشتباه نفهمید - من برای تمام کارهایی که انجام دادید سپاسگزارم.
-
من فکر می کردم او شوهرش است-حتماً اشتباه متوجه شدم.
-
او احتمالاً آنچه را که می خواستم بگویم اشتباه متوجه شده بود.
-
نگرانی او برای امنیت آنها به اشتباه به عنوان مداخله درک شد.
-
مردی جذاب و بسیار سوء تفاهم
-
همیشه دستورات واضح بدهید تا دچار سوء تفاهم نشوند.
-
بسیاری از بیماری های روانی به طور گسترده ای اشتباه گرفته می شوند.
-
If you think that these transport problems can be solved by building more roads you completely misunderstand the nature of the problem.
اگر فکر می کنید که این مشکلات حمل و نقل را می توان با ساخت جاده های بیشتر حل کرد، کاملاً ماهیت مشکل را اشتباه متوجه شده اید.
-
به او گفتم که او را اینجا ملاقات خواهم کرد، اما شاید او اشتباه متوجه شده و مستقیماً به رستوران رفت.
-
در نوجوانی او احساس ناامیدی و سوء تفاهم می کرد.
-
فکر می کنم منظور من را اشتباه متوجه شده است.
synonyms - مترادف
-
misinterpret
سوء تعبیر کند
-
misconstrue
سوء تعبیر کردن
-
misapprehend
سوء تفاهم کردن
-
اشتباه
-
misread
اشتباه خوانده شود
-
misjudge
قضاوت نادرست
-
miscalculate
اشتباه محاسبه کند
-
misknow
بد دانستن
-
confound
گیج کردن
-
confuse
تصور غلط
-
misconceive
اشتباه درک کردن
-
misperceive
از دست دادن
-
اشتباه فهمیدن
-
miscomprehend
بد شنیدن
-
mishear
اشتباه حساب کردن
-
misreckon
اشتباه اعمال کنید
-
misapply
ایده اشتباه را دریافت کنید
-
اشتباه گرفتن
-
چیزی اشتباه بگیر
-
اشتباه گرفته شود
-
be mistaken
اشتباه بگیر
-
چیزی را اشتباه بگیرید
-
در اهداف متقابل باشد
-
برداشت اشتباهی داشته باشید
-
یک تفسیر اشتباه قرار دهید
-
یک تصور نادرست دریافت کنید
-
در توهم بودن
-
ثبت نام نکردن
-
نکته رو متوجه نشدم
-
پارس کردن درخت اشتباه
-
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
grasp
فهم
-
قدردانی
-
apprehend
دستگیر کردن
-
گرفتن
-
comprehend
درک کردن
-
conceive
حامله شدن
-
fathom
درک
-
گروک
-
grok
دانستن
-
نفوذ کند
-
penetrate
باهوش
-
دیدن
-
savvy
تصاحب کردن
-
فهمیدن
-
تعبیر کردن
-
تفسیر
-
construe
درست کردن
-
موفق شدن
-
وارد کردن
-
درست بفهمد
-
ایده درست را دریافت کنید
-
understand correctly
تشخیص دادن
-
به رسمیت شناختن انگلستان
-
discern
ایالات متحده را بشناسد
-
recogniseUK
شناختن
-
recognizeUS
ثبت نام
-
cognize
جذب، همانند ساختن
-
شاخه
-
assimilate
احساس، مفهوم
-
twig
Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589