word - لغت

mop || پاک کن

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/mɒp/

UK :

/mɑːp/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [mop] در گوگل

description - توضیح

  • a thing used for washing floors, consisting of a long stick with threads of thick string or a piece of sponge fastened to one end


    چیزی که برای شستشوی کف استفاده می شود، متشکل از یک چوب بلند با نخ های نخ ضخیم یا یک تکه اسفنج که به یک سر بسته شده است.

  • a thing used for cleaning dishes, consisting of a short stick with a piece of sponge fastened to one end


    چیزی که برای تمیز کردن ظروف استفاده می شود، متشکل از یک چوب کوتاه که یک تکه اسفنج به یک سر آن بسته شده است.


  • مقدار زیادی موهای ضخیم و اغلب نامرتب


  • برای شستن زمین با یک دستشویی خیس

  • to dry your face by rubbing it with a cloth or something soft


    برای خشک کردن صورت خود با مالش آن با پارچه یا چیزی نرم

  • to remove liquid from a surface by rubbing it with a cloth or something soft


    برای خارج کردن مایع از سطح با مالش آن با پارچه یا چیزی نرم

  • a stick with soft material attached to one end especially used for washing floors


    چوبی با مواد نرم که به یک انتها متصل است، مخصوصاً برای شستشوی کف استفاده می شود


  • برای شستن چیزی از دستشویی استفاده کنید

  • to use a cloth to remove sweat from the face


    استفاده از پارچه برای از بین بردن عرق از روی صورت

  • a stick having at one end a mass of thick cloth strings or a sponge (= soft substance) that you slide along a floor to spread or absorb a liquid in cleaning the floor


    چوبی که در یک انتها توده‌ای از رشته‌های پارچه‌ای ضخیم یا یک اسفنج (= ماده نرم) وجود دارد که در امتداد یک طبقه می‌لغزید تا مایعی را برای تمیز کردن زمین پخش یا جذب کند.


  • شست و شوی مو، مقدار زیادی مو در توده ضخیم است

  • If you mop the sweat (= liquid produced because you are hot) from your face you use your hand or a piece of cloth to remove it.


    اگر عرق (= مایعی که به دلیل گرم بودن تولید می شود) را از صورت خود پاک کنید، با دست یا پارچه ای آن را پاک می کنید.

  • As he left his room he noticed a mop and bucket sitting in a corner in the hallway.


    وقتی اتاقش را ترک کرد، متوجه سطل و سطل شد که در گوشه ای در راهرو نشسته بود.

  • He was still carrying his mop and broom and wearing his brown overalls.


    او هنوز جارو و جاروش را حمل می کرد و لباس های قهوه ای اش را پوشیده بود.

  • As Robert watched, Aziz raised his mop and started a kind of semaphore in the direction of the Windmill.


    در حالی که رابرت تماشا می کرد، عزیز ماس خود را بلند کرد و نوعی سمافور را به سمت آسیاب بادی شروع کرد.

  • I saw a guy with a head the size of a bucket-the kind you put mops in.


    من مردی را دیدم که سرش به اندازه یک سطل بود، از آن جنس‌هایی که تو مایه‌پاشی می‌زنی.

  • All the spawning mops were removed and I hoped to see a shoal of young Cardinal Tetras.


    همه ماپ های تخم ریزی برداشته شدند و من امیدوار بودم که تعداد زیادی از کاردینال تتراهای جوان را ببینم.

  • Daily inspections of the tank will indicate a few fry hanging on the tank sides and others hiding in the mops.


    بازرسی روزانه مخزن نشان می‌دهد که چند بچه ماهی در طرف مخزن آویزان شده‌اند و بقیه بچه‌ها در موپ‌ها پنهان شده‌اند.

example - مثال

  • a mop and bucket


    یک دستمال و سطل

  • I used a mop to clean the floor.


    من برای تمیز کردن زمین از یک شوینده استفاده کردم.

  • a mop of curly red hair


    یک تکه موی قرمز مجعد

  • a floor mop


    یک کف شوی

  • a dish mop


    ظرف شویی

  • He mopped the bathroom floor.


    کف حمام را تمیز کرد.

  • He kept pausing to mop his brow.


    برای پاک کردن پیشانی اش مکث کرد.

  • The child’s face was framed by a mop of brown curls.


    صورت کودک با فرهای قهوه ای قاب شده بود.

synonyms - مترادف

  • squeegee


    اسکاج

  • sponge


    اسفنج

  • swab


    سواب

  • sweeper


    رفتگر

  • towel


    حوله

  • absorb liquid duster


    گردگیر مایع را جذب کند

  • wiper


    برف پاکن

  • scraper


    خراشنده

  • cleaning utensil


    ظروف تمیز کردن

  • scrubber


    اسکرابر

  • loofa


    لوفا

  • scourer


    صیقل دهنده

  • exfoliator


    لایه بردار

  • loofah


    پد

  • pad


    اسفنج حمام

  • bath sponge


antonyms - متضاد


  • کثیف

  • organiseUK


    organiseUK

  • organizeUS


    organizeUS


  • برنامه


  • برپایی