word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
a thing used for washing floors, consisting of a long stick with threads of thick string or a piece of sponge fastened to one end
چیزی که برای شستشوی کف استفاده می شود، متشکل از یک چوب بلند با نخ های نخ ضخیم یا یک تکه اسفنج که به یک سر بسته شده است.
-
a thing used for cleaning dishes, consisting of a short stick with a piece of sponge fastened to one end
چیزی که برای تمیز کردن ظروف استفاده می شود، متشکل از یک چوب کوتاه که یک تکه اسفنج به یک سر آن بسته شده است.
-
مقدار زیادی موهای ضخیم و اغلب نامرتب
-
برای شستن زمین با یک دستشویی خیس
-
برای خشک کردن صورت خود با مالش آن با پارچه یا چیزی نرم
-
برای خارج کردن مایع از سطح با مالش آن با پارچه یا چیزی نرم
-
چوبی با مواد نرم که به یک انتها متصل است، مخصوصاً برای شستشوی کف استفاده می شود
-
برای شستن چیزی از دستشویی استفاده کنید
-
استفاده از پارچه برای از بین بردن عرق از روی صورت
-
a stick having at one end a mass of thick cloth strings or a sponge (= soft substance) that you slide along a floor to spread or absorb a liquid in cleaning the floor
چوبی که در یک انتها تودهای از رشتههای پارچهای ضخیم یا یک اسفنج (= ماده نرم) وجود دارد که در امتداد یک طبقه میلغزید تا مایعی را برای تمیز کردن زمین پخش یا جذب کند.
-
شست و شوی مو، مقدار زیادی مو در توده ضخیم است
-
If you mop the sweat (= liquid produced because you are hot) from your face you use your hand or a piece of cloth to remove it.
اگر عرق (= مایعی که به دلیل گرم بودن تولید می شود) را از صورت خود پاک کنید، با دست یا پارچه ای آن را پاک می کنید.
-
وقتی اتاقش را ترک کرد، متوجه سطل و سطل شد که در گوشه ای در راهرو نشسته بود.
-
او هنوز جارو و جاروش را حمل می کرد و لباس های قهوه ای اش را پوشیده بود.
-
As Robert watched, Aziz raised his mop and started a kind of semaphore in the direction of the Windmill.
در حالی که رابرت تماشا می کرد، عزیز ماس خود را بلند کرد و نوعی سمافور را به سمت آسیاب بادی شروع کرد.
-
من مردی را دیدم که سرش به اندازه یک سطل بود، از آن جنسهایی که تو مایهپاشی میزنی.
-
همه ماپ های تخم ریزی برداشته شدند و من امیدوار بودم که تعداد زیادی از کاردینال تتراهای جوان را ببینم.
-
Daily inspections of the tank will indicate a few fry hanging on the tank sides and others hiding in the mops.
بازرسی روزانه مخزن نشان میدهد که چند بچه ماهی در طرف مخزن آویزان شدهاند و بقیه بچهها در موپها پنهان شدهاند.
example - مثال
-
یک دستمال و سطل
-
من برای تمیز کردن زمین از یک شوینده استفاده کردم.
-
یک تکه موی قرمز مجعد
-
یک کف شوی
-
ظرف شویی
-
کف حمام را تمیز کرد.
-
برای پاک کردن پیشانی اش مکث کرد.
-
صورت کودک با فرهای قهوه ای قاب شده بود.
synonyms - مترادف
-
squeegee
اسکاج
-
sponge
اسفنج
-
swab
سواب
-
sweeper
رفتگر
-
towel
حوله
-
absorb liquid duster
گردگیر مایع را جذب کند
-
wiper
برف پاکن
-
scraper
خراشنده
-
cleaning utensil
ظروف تمیز کردن
-
scrubber
اسکرابر
-
loofa
لوفا
-
scourer
صیقل دهنده
-
exfoliator
لایه بردار
-
loofah
پد
-
pad
اسفنج حمام
-
bath sponge