word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
ماضی ساده و ماضی ازآدم کشی
-
ارتکاب جرم قتل عمدی یک نفر
-
اگر می گویید می خواهید یا می توانید کسی را بکشید، به این معنی است که از دست او بسیار عصبانی هستید
-
انجام دادن یا اجرای کاری بسیار بد، به طوری که آن را کاملاً خراب کنید
example - مثال
-
شوهرش در حالی که او در حال تماشا بود توسط مردان مسلح به قتل رسید.
-
در سال گذشته، تروریست ها چندین روزنامه نگار محلی را به قتل رسانده اند.
-
اگر دوباره دیر کرد، او را می کشم!
-
خوانندگان کارائوکه که کلاسیک های پاپ را می کشند
synonyms - مترادف
-
killed
کشته شده
-
assassinated
ترور شد
-
dispatched
اعزام شده است
-
massacred
قتل عام کرد
-
slaughtered
سلاخی شده
-
eliminated
حذف شده است
-
executed
اجرا شده
-
butchered
قصابی شده
-
liquidated
منحل شد
-
اصابت
-
کلاه
-
hitten
ضربه خورده
-
neutralisedUK
خنثی شده انگلستان
-
neutralizedUS
ایالات متحده را خنثی کرد
-
slew
کشت
-
slayed
کشته شد
-
slain
کشته شدن
-
wasted
هدر رفته
-
did in
انجام داد
-
done in
انجام شده در
-
offed
تعدیل شده است
-
terminated
خاتمه یافت
-
croaked
قار
-
iced
یخ زده
-
destroyed
نابود
-
stiffed
سفت شده
-
topped
بالای سر
-
whacked
بدست آورد
-
got
gat
-
gat
بدست آمده
-
gotten
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
spared
در امان ماند