word - لغت
narrowing
||
باریک شدن
part of speech - بخش گفتار
N/A
||
N/A
spell - تلفظ
ˈnær.əʊ
UK :
ˈner.oʊ
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
جاده بعد از پل باریک می شود.
-
با شک چشمانش را ریز کرد.
-
They have narrowed the focus of the investigation to concentrate on younger adults.
آنها تمرکز تحقیقات را محدود کرده اند تا بر بزرگسالان جوان تر تمرکز کنند.
-
ما باید تلاش کنیم شکاف بین فقیر و غنی را کم کنیم.
-
زیان خرده فروش از 10 میلیون دلار در سال گذشته به 3 میلیون دلار کاهش یافت.