word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
a country especially when thought of as a large group of people living in one area with their own government language traditions, etc.
یک کشور، به ویژه زمانی که به عنوان گروه بزرگی از مردم در نظر گرفته شود که در یک منطقه با دولت، زبان، سنت ها و غیره خود زندگی می کنند.
-
a large group of people of the same race who share the same language traditions, and history but who might not all live in one area
گروه بزرگی از مردم یک نژاد که زبان، سنت و تاریخ یکسان دارند، اما ممکن است همه در یک منطقه زندگی نکنند.
-
a country esp. when thought of as a large group of people living in one area with their own government language and traditions
یک کشور، به ویژه زمانی که به عنوان گروه بزرگی از مردم در نظر گرفته شود که در یک منطقه با دولت، زبان و سنت های خاص خود زندگی می کنند
-
A nation is also an American Indian group esp. one that is a member of an American Indian federation.
یک ملت نیز یک گروه سرخپوستان آمریکایی است، به ویژه. یکی از اعضای یک فدراسیون سرخپوستان آمریکایی است.
-
یک کشور، به ویژه زمانی که به عنوان جامعه ای با دولت، اقتصاد و غیره خاص خود در نظر گرفته شود.
example - مثال
-
همه کشورهای جهان در این کنفرانس حضور خواهند داشت.
-
آلمانی ها، به عنوان یک ملت، اغلب به خوبی سازماندهی شده اند.
-
عملاً تمام ملت این مراسم را از تلویزیون تماشا کردند.
-
ملت ناواهو
-
بیشتر کشورهای صنعتی جهان در این کنفرانس حضور خواهند داشت.
-
امروز در سراسر کشور مردم برای انتخاب دولت جدید به پای صندوق های رای خواهند رفت.
-
The local community within a typical developing nation can expect to reap only around 15% of the total spent there.
جامعه محلی در یک کشور معمولی در حال توسعه می تواند انتظار داشته باشد که تنها حدود 15 درصد از کل هزینه شده در آنجا را درو کند.
-
African/Asian/European nations
کشورهای آفریقایی / آسیایی / اروپایی
synonyms - مترادف
-
states
ایالت ها
-
countries
کشورها
-
زمین
-
قلمرو
-
provinces
استان ها
-
kingdoms
پادشاهی ها
-
realms
قلمروها
-
empires
امپراتوری ها
-
commonwealths
کشورهای مشترک المنافع
-
republics
جمهوری ها
-
domains
دامنه ها
-
federation
فدراسیون
-
superpower
ابرقدرت
-
motherlands
سرزمین های مادری
-
sovereignty
حق حاکمیت
-
fatherlands
سرزمین های پدری
-
homelands
میهن ها
-
principality
اصالت
-
duchies
دوک نشین ها
-
palatinates
پالاتینات
-
confederations
کنفدراسیون ها
-
قدرت
-
دموکراسی
-
micronations
میکروملیت ها
-
nation-states
دولت های ملی
-
sovereign states
کشورهای مستقل
-
regions
مناطق
-
districts
سلطه
-
dominion
چمن ها
-
turfs
-
areas