word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
ماضی ساده و ماضی ازعدد
-
به چیزی در یک سری عدد بدهند و معمولاً این عدد را روی آن بنویسند
-
اگر تعداد افراد یا چیزها به مقدار خاصی باشد، تعداد آنها به این تعداد زیاد است
example - مثال
-
بازیکنان همگی پیراهن های شماره دار می پوشند.
-
روزهای او به عنوان رهبر حزب به شماره افتاده است.
-
هر اعتراضی که باشد، روزهای مدرسه به پایان رسیده و تعطیل خواهد شد.
-
تمام پوشه ها با دقت شماره گذاری شده و بایگانی شده اند.
-
صفحات را از یک تا ده شماره گذاری کنید.
-
پس از طوفان تعداد بی خانمان ها به بیش از 200000 نفر رسید.
synonyms - مترادف
-
counted
شمارش کرد
-
totalled
جمع شد
-
categorisedUK
دسته بندی انگلستان
-
categorizedUS
طبقه بندی ایالات متحده
-
checked
بررسی شد
-
contained
موجود است
-
designated
تعیین شده است
-
doomed
محکوم به فنا
-
enumerated
برشمرده شده است
-
fated
سرنوشت
-
fixed
درست شد
-
included
مشمول
-
indicated
نشان داد
-
marked
مشخص شده است
-
specified
مشخص شده
-
told
گفت
-
reckoned
محاسبه کرد
antonyms - متضاد
-
infinite
بي نهايت
-
unlimited
نامحدود
-
unnumbered
بدون شماره