word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
food that is nutritious is full of the natural substances that your body needs to stay healthy or to grow properly
غذای مغذی پر از مواد طبیعی است که بدن شما برای سالم ماندن یا رشد مناسب به آن نیاز دارد
-
حاوی بسیاری از مواد مورد نیاز برای زندگی و رشد است
-
حاوی موادی است که بدن شما به آن نیاز دارد و می تواند برای سالم ماندن از آنها استفاده کند
-
برای گسترش استعاره، کرایه کاملاً پخته شده و به طور منطقی مغذی است.
-
سالاد سبزیجات خام بسیار مغذی هستند.
-
سایر ویژگی ها: سبک و مغذی
-
They are wholesome and nutritious and I like to see them disappear into the dough, becoming part of the whole.
آنها سالم و مغذی هستند و من دوست دارم ببینم آنها در خمیر محو می شوند و بخشی از کل می شوند.
-
Potatoes are naturally nutritious and kind in calories, unless you add a high-fat topping such as cheese or sour cream.
سیب زمینی ها به طور طبیعی مغذی و کالری هستند، مگر اینکه رویه پرچرب مانند پنیر یا خامه ترش اضافه کنید.
-
من مقدار زیادی لوبیا، عدس و سبزیجات می خورم که مغذی هستند اما ارزان هستند.
-
Not only is colostrum known to be extremely nutritious but it too has special protective properties against illness.
آغوز نه تنها به عنوان فوق العاده مغذی شناخته شده است، بلکه دارای خواص محافظتی ویژه ای در برابر بیماری است.
-
شیر یک ماده غذایی بسیار مغذی است که حاوی پروتئین، ویتامین و مواد معدنی است.
-
ما برای سالم ماندن به غذای خوب و مغذی نیاز داریم.
-
و همچنین یکی از مغذی ترین میوه ها است.
-
موریانه ها، مغذی تر از استیک دنده ای!
-
نان قهوه ای مغذی تر از سفید است.
example - مثال
-
tasty and nutritious meals
غذاهای خوشمزه و مقوی
-
رژیم غذایی معمول خود را برای مغذی تر کردن آن تنظیم کنید.
-
سوپ عدس بسیار مغذی است و به راحتی آماده می شود.
-
روز را با یک صبحانه مقوی شروع کنید.
-
یک رژیم غذایی مغذی
-
Raw spinach is especially nutritious.
اسفناج خام به ویژه مغذی است.
synonyms - مترادف
-
nourishing
مغذی
-
wholesome
سالم
-
سودمند
-
healthful
مفید
-
nutritive
ماده مغذی
-
beneficial
غذایی
-
salubrious
تقویت کردن
-
nutrient
حفظ کردن
-
nutritional
خوب
-
salutary
تغذیه ای
-
strengthening
نشاط آور انگلستان
-
sustaining
نیروبخش ایالات متحده
-
تغذیه کننده
-
alimentary
قابل
-
nutrimental
متعادل
-
envigoratingUK
سلامت بخش
-
invigoratingUS
خوش به حالت
-
alimentative
پر از تغذیه
-
alible
پر از مواد مغذی
-
alimental
مفید برای سلامتی
-
balanced
مقوی
-
health-giving
دارویی
-
بهداشتی
-
-
-
-
restorative
-
medicinal
-
sanative
-
dietary
-
tonic
antonyms - متضاد
-
nonnutritious
غیر مغذی
-
nonnutritive
ناسالم
-
unwholesome
بد
-
غیر قابل توجه
-
insubstantial
بی آلایش
-
unhealthful
مضر
-
unhealthy
پوسیده
-
insalubrious
غیر بهداشتی
-
noxious
آسیب رسان
-
putrid
مرگبار
-
unhygienic
سمی
-
rotten
عفونی
-
injurious
آفت زا
-
deadly
بدخیم
-
toxic
غیر مفید
-
infectious
زهرآگین
-
lethal
سرطان زا
-
pestilential
برات بد شد
-
virulent
-
unnutritious
-
pestiferous
-
unsalutary
-
poisonous
-
venomous
-
carcinogenic
-
pestilent
-