word - لغت

opine || نظر

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

/əʊˈpaɪn/

UK :

/əʊˈpaɪn/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [opine] در گوگل

description - توضیح


  • گفتن نظرت در مورد چیزی


  • برای ابراز نظر

  • I recall Sir chose swan, a very wise choice for Sir to make if I might opine.


    یادم می‌آید که آقا قو را انتخاب کرد.

  • More likely Hecataeus opined, he drove them from Epirus, a few hundred miles north.


    هکاتائوس معتقد است که به احتمال زیاد آنها را از اپیروس در چند صد مایلی شمال راند.

  • He opined that B's confession was unreliable; no rebuttal medical evidence was called by the Crown.


    او عقیده داشت که اعتراف ب غیر قابل اعتماد است. هیچ مدرک پزشکی ردکننده ای توسط تاج درخواست نشد.

  • I opined that it would certainly be dramatic if un-presidential.


    من معتقد بودم که اگر غیر از ریاست جمهوری باشد، قطعا دراماتیک خواهد بود.

  • Alf opined that it would probably be a choice between fish cakes and cheese pie.


    آلف معتقد بود که احتمالاً انتخابی بین کیک ماهی و پای پنیر خواهد بود.

  • On his way out of town Steve Forbes was programmed to opine that the race has become him versus Dole.


    در راه خروج از شهر، استیو فوربس برنامه ریزی شد تا نظر دهد که مسابقه او در مقابل دول قرار گرفته است.

  • This project is great news for Tucson, opined the Mayor.


    شهردار اظهار داشت: این پروژه خبر خوبی برای توسان است.

  • Some fields get disproportionate funds, he opined, while others go hungry.


    او عقیده داشت که برخی از مزارع بودجه نامتناسب دریافت می کنند، در حالی که برخی دیگر گرسنه می مانند.

example - مثال

  • He opined that Prague was the most beautiful city in Europe.


    او معتقد بود که پراگ زیباترین شهر اروپاست.

  • The headmistress opined that the outing would make a nice change for them.


    مدیر مدرسه نظر داد که این گردش برای آنها تغییر خوبی ایجاد می کند.

  • Power grows from the barrel of a gun opined Mao.


    به عقیده مائو، قدرت از لوله تفنگ رشد می کند.

  • Ernest Rutherford opined that his work on radioactive substances would be of little or no practical use.


    ارنست رادرفورد عقیده داشت که کار او بر روی مواد رادیواکتیو کاربرد عملی کمی خواهد داشت یا اصلاً کاربرد ندارد.

synonyms - مترادف

  • remark


    اظهار نظر


  • منعکس کنند


  • توجه داشته باشید


  • رعایت کنید


  • گفتن

  • say


    editorialiseUK

  • editorialiseUK


    editorializeUS

  • editorializeUS


    اعلام


  • اجازه


  • تلفظ کنید

  • pronounce


    موعظه

  • preach


    مورد بحث

  • moot


    مطرح کردن

  • propound


    گفتمان


  • سخنرانی

  • lecture


    ریسک


  • پیشرفت


  • بیهوده گویی

  • rant


    پیشنهاد می دهد


  • داوطلب


  • پیشنهاد کند


  • ارسال


  • هوا

  • air


    قرار دادن

  • posit


    خطر

  • hazard


    وزن کن


  • نگه داشتن


  • حرف بزن


  • اشاره



antonyms - متضاد


  • محاسبه

  • disbelieve


    کافر شدن


  • دانستن


  • اندازه گرفتن

  • abstain


    خودداری کنند

  • disregard


    بی توجهی


  • فراموش کردن


  • ترک کردن


  • چشم پوشی

  • neglect


    سوال


  • تعجب


  • بلع

  • swallow


    خرید

  • buy


    تایید کنید


  • سوء تفاهم

  • misunderstand


    مطمئن باش


  • مطمئن باشید