word - لغت

oratory || سخنوری

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/ˈɒrətri/

UK :

/ˈɔːrətɔːri/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [oratory] در گوگل

description - توضیح

  • the skill of making powerful speeches


    مهارت سخنرانی قدرتمند


  • یک ساختمان کوچک یا بخشی از یک کلیسا که مردم می توانند برای دعا به آنجا بروند

  • skilful and effective public speaking


    سخنرانی عمومی ماهرانه و موثر

  • the activity of giving skillful and effective speeches in public


    فعالیت ایراد سخنرانی های ماهرانه و موثر در جمع

  • ‚ÄĘ Their debate on Labour's plight rages far above the brawling oratory in the conference hall.


    مناظره آنها در مورد وضعیت اسفناک حزب کارگر بسیار فراتر از سخنرانی های نزاع در سالن کنفرانس است.

  • ‚ÄĘ Jeffrey Archer's tireless energy and folksy oratory were much in demand at constituency lunches and dinners.


    انرژی خستگی ناپذیر جفری آرچر و خطابه های عامیانه در ناهارها و شام های حوزه انتخابیه بسیار مورد تقاضا بود.

  • ‚ÄĘ In 1896, the owners suddenly relented and sold, and Bessett was able to build his oratory.


    در سال 1896، مالکان ناگهان تسلیم شدند و فروختند، و بست توانست سخنرانی خود را بسازد.

  • ‚ÄĘ Reverend Sonny Lara is well-known for his oratory.


    کشیش سانی لارا به خاطر سخنوری اش مشهور است.

  • ‚ÄĘ It was subsequently placed in the inner oratory where it was enshrined beneath an altar.


    پس از آن در خطابه داخلی قرار داده شد و در زیر یک محراب قرار گرفت.

  • ‚ÄĘ Patriot Patrick Henry liked to drop by to hear the recruiting sermons Davies preached, in order to learn oratory.


    پاتریک هنری میهن پرست دوست داشت برای شنیدن خطبه های سربازگیری که دیویس موعظه می کرد به آنجا برود تا سخنوری بیاموزد.

  • ‚ÄĘ She for one had had her fill of oratory.


    او، برای اولین بار، از سخنرانی پر شده بود.

example - مثال

  • The crowd was held spellbound by her oratory.


    جمعیت توسط سخنرانی او طلسم شده بودند.


  • نخست وزیر به سخنوری قدرتمند شهرت دارد.

  • Daniel Webster was famous as an orator.


    دانیل وبستر به عنوان یک سخنور مشهور بود.

synonyms - مترادف

  • declamation


    اعلامیه

  • elocution


    بیان

  • speechmaking


    سخنرانی

  • diction


    دیکشنری


  • سخن، گفتار

  • fluency


    روانی

  • articulation


    مفصل بندی

  • speechifying


    سخن گفتن

  • speaking


    صحبت كردن

  • spieling


    جاسوسی


  • بحث

  • debating


    بحث کردن

  • public speaking


    سخنرانی عمومی

  • speech-making


    گفتار سازی

  • rhetoric


    لفاظی

  • speechification


    گفتاری

  • oration


    هنر صحبت کردن

  • art of speaking


    اصطلاح


  • تحویل


  • اعلام

  • enunciation


    صداگذاری ایالات متحده

  • vocalizationUS


    زبان


  • wordcraft

  • wordcraft


    ترکیب بندی


  • vocalisationUK

  • vocalisationUK


    سبک

  • utterance


    گفتمان


  • تلفظ


  • واژگان

  • pronunciation


  • vocabulary


antonyms - متضاد

  • inarticulation


    بی بیانی

  • mispronouncement


    تلفظ اشتباه


  • ساکت


  • سکوت

  • speechlessness


    بی زبانی

  • dumbness


    گنگ بودن

  • muteness


    لال بودن

  • inarticulateness


    بی صدا بودن

  • voicelessness


    دودلی

  • hesitancy


    لکنت زبان

  • stammering


    استاندارد

  • stuttering


    عدم انسجام


  • نامفهوم بودن

  • incoherence


    نامفهومی

  • incomprehensibility


    عدم شفافیت

  • unintelligibility


    نامشخص بودن

  • unclearness


    توقف

  • indistinctness


    کم حرفی

  • haltingness


    عدم ارتباط

  • taciturnity


    بی کلامی

  • reticence


    عدم پاسخگویی

  • uncommunicativeness


  • wordlessness


  • unresponsiveness