word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
مهارت سخنرانی قدرتمند
-
یک ساختمان کوچک یا بخشی از یک کلیسا که مردم می توانند برای دعا به آنجا بروند
-
سخنرانی عمومی ماهرانه و موثر
-
فعالیت ایراد سخنرانی های ماهرانه و موثر در جمع
-
مناظره آنها در مورد وضعیت اسفناک حزب کارگر بسیار فراتر از سخنرانی های نزاع در سالن کنفرانس است.
-
‚ÄĘ Jeffrey Archer's tireless energy and folksy oratory were much in demand at constituency lunches and dinners.
انرژی خستگی ناپذیر جفری آرچر و خطابه های عامیانه در ناهارها و شام های حوزه انتخابیه بسیار مورد تقاضا بود.
-
در سال 1896، مالکان ناگهان تسلیم شدند و فروختند، و بست توانست سخنرانی خود را بسازد.
-
کشیش سانی لارا به خاطر سخنوری اش مشهور است.
-
پس از آن در خطابه داخلی قرار داده شد و در زیر یک محراب قرار گرفت.
-
‚ÄĘ Patriot Patrick Henry liked to drop by to hear the recruiting sermons Davies preached, in order to learn oratory.
پاتریک هنری میهن پرست دوست داشت برای شنیدن خطبه های سربازگیری که دیویس موعظه می کرد به آنجا برود تا سخنوری بیاموزد.
-
او، برای اولین بار، از سخنرانی پر شده بود.
synonyms - مترادف
-
declamation
اعلامیه
-
elocution
بیان
-
speechmaking
سخنرانی
-
diction
دیکشنری
-
سخن، گفتار
-
fluency
روانی
-
articulation
مفصل بندی
-
speechifying
سخن گفتن
-
speaking
صحبت كردن
-
spieling
جاسوسی
-
بحث
-
debating
بحث کردن
-
public speaking
سخنرانی عمومی
-
speech-making
گفتار سازی
-
rhetoric
لفاظی
-
speechification
گفتاری
-
oration
هنر صحبت کردن
-
اصطلاح
-
تحویل
-
اعلام
-
enunciation
صداگذاری ایالات متحده
-
vocalizationUS
زبان
-
wordcraft
-
wordcraft
ترکیب بندی
-
vocalisationUK
-
vocalisationUK
سبک
-
utterance
گفتمان
-
تلفظ
-
واژگان
-
pronunciation
-
vocabulary
antonyms - متضاد
-
inarticulation
بی بیانی
-
mispronouncement
تلفظ اشتباه
-
ساکت
-
سکوت
-
speechlessness
بی زبانی
-
dumbness
گنگ بودن
-
muteness
لال بودن
-
inarticulateness
بی صدا بودن
-
voicelessness
دودلی
-
hesitancy
لکنت زبان
-
stammering
استاندارد
-
stuttering
عدم انسجام
-
نامفهوم بودن
-
incoherence
نامفهومی
-
incomprehensibility
عدم شفافیت
-
unintelligibility
نامشخص بودن
-
unclearness
توقف
-
indistinctness
کم حرفی
-
haltingness
عدم ارتباط
-
taciturnity
بی کلامی
-
reticence
عدم پاسخگویی
-
uncommunicativeness
-
wordlessness
-
unresponsiveness