word - لغت

overpaid || اضافه پرداخت شده

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

ˌəʊ.vəˈpeɪd

UK :

ˌoʊ.vɚˈpeɪd

US :

family - خانواده

pay
پرداخت
payment
بازپرداخت
repayment
پرداخت کننده
payer
دریافت کننده وجه
payee
پرداخت نشده
unpaid
کمتر پرداخت شده است
underpaid
قابل پرداخت
payable
پرداخت کمتر
repay
اضافه پرداخت
underpay
---
overpay
---

google image

نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [overpaid] در گوگل

description - توضیح


  • پول بیشتری برای شغلی که لیاقتش را دارید داده اید

  • if someone is overpaid, they are paid too much for the job they do


    اگر کسی بیش از حد دستمزد دریافت کند، برای کاری که انجام می دهد دستمزد زیادی دریافت می کند


  • بیش از حد معمول یا بیشتر از حد معمول پرداخت شده است


  • بیش از نیاز پرداخت کرد

  • an overpaid person is paid too much or more than usual


    به فردی که بیش از حد حقوق دریافت می کند بیش از حد معمول یا بیشتر دستمزد می گیرد

  • an overpaid amount of money is more than necessary


    مبلغ اضافی پرداخت شده بیش از حد لازم است

  • And printers, who generally regard journalists as overpaid amateurs, are not likely to give up their position without a fight.


    و چاپخانه‌ها، که عموماً روزنامه‌نگاران را آماتورهایی می‌دانند که بیش از حد دستمزد دریافت می‌کنند، احتمالاً بدون مبارزه از موقعیت خود دست نمی‌کشند.

  • overpaid athletes


    ورزشکارانی که بیش از حد دستمزد می گیرند


  • حق کلی بازپرداخت مالیات اضافه پرداختی نمی تواند شامل چنین محدودیتی باشد.

example - مثال

  • The bureaucrats, widely regarded as under-worked and overpaid, did not get much public sympathy for their demands for a pay rise.


    بوروکرات‌هایی که به‌طور گسترده به عنوان کم‌کار و دستمزد بیش‌ازحد در نظر گرفته می‌شدند، برای درخواست‌هایشان برای افزایش دستمزد، همدلی عمومی زیادی دریافت نکردند.

  • You can get a refund for the overpaid tax by filling in this form.


    با پر کردن این فرم می توانید مالیات اضافه پرداخت شده را بازپرداخت کنید.

  • The bureaucrats, widely regarded as under-worked and overpaid, did not get much public sympathy for their pay claim.


    بوروکرات ها که به طور گسترده به عنوان کم کار و بیش از حد دستمزد در نظر گرفته می شوند، چندان همدلی عمومی برای ادعای حقوق خود دریافت نکردند.

  • You can claim back any overpaid tax by filling in this form.


    با پر کردن این فرم می‌توانید مالیات اضافه پرداخت شده را پس بگیرید.

synonyms - مترادف

  • overrated


    مبالغه

  • glorified


    تجلیل شد

  • hyped


    هیپ زد

  • overestimated


    بیش از حد برآورد شده است

  • exaggerated


    اغراق آمیز

  • overvalued


    بیش از حد ارزش گذاری شده است

  • overpromoted


    بیش از حد تبلیغ شد

  • fancified


    خیال پردازی کرد

  • hyped-up


    هیپ تا

  • puffed up


    پف کرده

  • pumped up


    پمپاژ شده

antonyms - متضاد

  • underpaid


    کمتر پرداخت شده است

  • low paid


    کم دستمزد

  • badly paid


    بد پرداخت شده

  • poorly paid


    پرداخت ضعیف

  • exploited


    مورد بهره برداری قرار گرفت

  • overworked


    بیش از حد کار کرده

  • taken advantage of


    بهره گرفته شده است

  • undervalued


    کم ارزش شده

  • unremunerated


    بدون دستمزد