word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
پدر - توسط کودکان یا هنگام صحبت با کودکان استفاده می شود
-
مخفف نوشتاری
-
تجهیزات الکترونیکی که صدای کسی را آنقدر بلند می کند که توسط گروه های زیادی از مردم شنیده شود
-
کسی که به عنوان منشی برای یک نفر کار می کند
-
مخفف PERSONAL ASSISTANT; سیستم آدرس عمومی
-
مخفف نوشته شده برای PER ANNUM
-
یک پدر
-
مخفف سالانه (= هر سال)
-
abbreviation for personal assistant someone whose job is helping someone in a higher position especially by writing letters, arranging meetings, and making phone calls
مخفف دستیار شخصی کسی است که شغلش کمک به فردی در موقعیت بالاتر است، به ویژه از طریق نوشتن نامه، ترتیب جلسات و برقراری تماس تلفنی
-
مخفف برای دستیار پزشک
-
abbreviation for public address system (= equipment for making sound especially someone's voice louder in a public place)
مخفف برای سیستم آدرس عمومی (= تجهیزاتی برای ایجاد صدا، به ویژه صدای کسی، بلندتر در مکان عمومی)
-
abbreviation for pulmonary artery (= the artery that carries dexogygenated blood from the heart to the lungs)
مخفف شریان ریوی (= سرخرگی که خون دگزوژن شده را از قلب به ریه ها می برد)
-
مخفف نوشته شده برای ایالت پنسیلوانیا ایالات متحده که در آدرس ها استفاده می شود
-
پدر
-
abbreviation for pascal
مخفف پاسکال
-
abbreviation for public address system a system used to make announcements or play music in public places
مخفف سیستم آدرس عمومی سیستمی است که برای اعلام یا پخش موسیقی در مکان های عمومی استفاده می شود
-
→ per annum
→ در سال
example - مثال
-
من پدرت را می شناختم
-
دلم برای پدرم تنگ شده
-
Thanks Pa.
ممنون، پا.
-
حقوق 120000 دلار در روز
-
کریس به عنوان PA برای مدیر اجرایی کار می کند.
-
آنها به تازگی در PA اعلام کرده اند که پرواز ما به تاخیر افتاده است.
-
میدونی پدر کجا رفت؟
-
او PA مدیر سازمان است.
-
این تصویر رشد سرمایه گذاری را تنها 1٪ در هر سال فرض می کند. پس از تورم و هزینه ها
synonyms - مترادف
-
ترکیدن
-
بابا
-
پدر
-
pater
پاپا
-
papa
آقا
-
daddy
پیرمرد
-
poppa
والدین
-
sire
پدر و مادر مرد
-
پدرسالار
-
پدر خوانده
-
خانواده پدری
-
patriarch
پدر بیولوژیکی
-
stepfather
پدر تولد
-
paterfamilias
بهتر
-
adoptive father
پنجه
-
پسر پیر
-
پدر رضاعی
-
begetter
دا
-
daddio
گوونور
-
paw
پدرخوانده
-
رئیس خانه
-
foster father
پا
-
da
دادا
-
guvnor
پاپی
-
foster-father
-
-
-
pappa
-
Pa
-
dada
-
pappy