word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
فعل ماضی و ماضی پرداخت
-
کار دستمزدی کاری است که برای آن پول دریافت می کنید
-
یک کارگر حقوق بگیر برای کاری که انجام می دهد پول دریافت می کند
-
اگر مالیات، قبض و غیره پرداخت شود، برای پولی که بدهکار بوده است، پرداخت شده است
-
ماضی ساده و ماضی از پرداخت
-
برای چیزی پول داده شدن
-
در ترکیب برای اشاره به مقدار پولی که به کسی برای کارش داده می شود استفاده می شود
-
ماضی ساده و ماضی پرداخت
-
یک شغل، فعالیت یا دوره زمانی با حقوق، کاری است که برای آن پول به شما داده می شود
-
به یک کارگر، کارمند و غیره پولی برای کاری که انجام می دهند، داده می شود
-
برای صحبت در مورد مقدار پولی که به کسی بدهکار بوده و برای آن پرداخت شده است صحبت می شود
-
خدمات پولی خدماتی است که افراد برای داشتن آن باید هزینه آن را پرداخت کنند
-
برای توصیف شخصی که برای یک سرویس پول پرداخت کرده است استفاده می شود
-
مشخص نیست که آیا این جریمه در نهایت پرداخت شده است یا خیر.
-
در صورت لزوم، کمک هزینه وزنی لندن 1702 پوند، 1012 پوند یا 160 پوند در روز. نیز پرداخت خواهد شد.
-
برای آمدن من به اینجا پول زیادی دادند.
-
این هزینه ها مستقیماً توسط مقامات آموزشی محلی به مؤسسات از طرف دانش آموزان پرداخت می شود.
-
Some grants are paid directly to the developer; others are paid to the local authority or other public body.
برخی از کمک های مالی به طور مستقیم به توسعه دهنده پرداخت می شود. بقیه به مقامات محلی یا سایر نهادهای عمومی پرداخت می شود.
-
بیشتر مردم می خواهند با ارز با ارزش و باثباتی که ذخیره خوبی از ثروت است، پرداخت کنند.
-
قمارها اغلب نتیجه داد.
-
از آنجایی که تبلیغات دخانیات پولی را نمی پذیرید، چرا این اجازه را دادید؟
example - مثال
-
هیچ یک از آنها در حال حاضر در شغل حقوقی نیستند.
-
یک شغل با درآمد بالا
-
تعداد مردان هنوز در نیروی کار دستمزد بیشتر از زنان است.
-
معلمی با حقوق ضعیف
-
آیا به دنبال کار با حقوق هستید یا کار داوطلبانه؟
-
paid employment
اشتغال با حقوق
-
paid holiday
تعطیلات با حقوق
-
paid vacation
مرخصی با حقوق
-
paid leave
کارگران کم دستمزد
-
low-paid workers
یک شغل با درآمد خوب
-
او پس از بازنشستگی از سیاست، میلیونها دلار از سخنرانیهای حقوقی و نوشتن کتاب به دست آورد.
-
خانم لارکین بعداً یک پست دولتی با حقوق دریافت کرد.
-
Ms. Larkin later took a paid government post.
بسیاری از این زنان، 40 ساله و بالاتر، به تازگی به شغل حقوقی باز می گردند.
-
اتحادیه های کارگری مرخصی با حقوق خانواده را در اولویت اصلی خود قرار داده اند.
-
آیا برای کار اضافی اضافه کار با حقوق دریافت خواهیم کرد؟
-
به کارمندانی که در روز کریسمس کار می کنند یک روز مرخصی با حقوق دریافت می کنند.
-
او در این مصاحبه به تعداد کارگران سیاه پوست در مشاغل کم درآمد اشاره کرد.
-
دانشآموزان میخواهند مدرک بگیرند و در شغلی با درآمد خوب شروع به کار کنند.
-
او سالها خبرچین پولیس بود.
-
خانم مینو همچنین از خردمندی استفاده از مشاوران پولی به عنوان مشاور انتقاد کرد.
-
او را پردرآمدترین کارمند دولتی بریتانیا می نامند.
-
افرادی که گران ترین ساختمان های ما را تمیز می کنند اغلب کم دستمزدترین کارمندان ما هستند.
-
فاکتور با حروف قرمز پرداخت مشخص شده بود.
-
روزم را صرف ثبت صورت حساب های پرداخت شده در زیرزمینی تاریک کردم.
-
بلیط پارکینگ پولی
-
سرویس اینترنت پولی سه برابر سریعتر از سرویس رایگان بود.
-
این مجله همچنین لیست های تجاری پولی را در صفحات پشتی خود منتشر می کند.
-
این وبسایت خبری ۲ میلیون مشترک پولی دارد.
-
synonyms - مترادف
-
remunerated
پاداش گرفته است
-
salaried
حقوق بگیر
-
waged
به دست آورد
-
repaid
بازپرداخت شد
-
anted
مورچه
-
rewarded
پاداش داده شد
-
compensated
جبران کرد
-
funded
تامین مالی شده است
-
indemnified
غرامت داده شد
-
حرفه ای
-
recompensed
راضی
-
satisfied
واجد شرایط
-
qualified
غیر آماتور
-
non-amateur
تمام وقت
-
full-time
بازپرداخت می شود
-
reimbursed
مجازات شد
-
requited
بازسازی شد
-
restored
برگرداندن پول
-
refunded
-
paid back