word - لغت

paradigm || الگو

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/ˈpærədaɪm/

UK :

/ˈpærədaɪm/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [paradigm] در گوگل

description - توضیح

  • a model or example that shows how something works or is produced


    مدل یا نمونه ای که نشان می دهد چیزی چگونه کار می کند یا تولید می شود


  • یک مثال بسیار واضح یا معمولی از چیزی


  • یک مثال خوب از اینکه چگونه یک محصول، سیستم و غیره می تواند کار کند یا تولید شود


  • مدل چیزی، یا مثال بسیار واضح و معمولی از چیزی


  • یک مثال بسیار واضح یا معمولی که به عنوان مدل استفاده می شود


  • مجموعه ای از نظریه ها که نحوه درک یک موضوع خاص را در یک زمان خاص توضیح می دهد

  • Community interaction of this kind could be a paradigm for race relations in the future.


    تعامل اجتماعی از این نوع می تواند الگویی برای روابط نژادی در آینده باشد.

  • Much of modern sociology lacks a paradigm and consequently fails to qualify as science.


    بیشتر جامعه شناسی مدرن فاقد پارادایم است و در نتیجه نمی تواند به عنوان علم واجد شرایط باشد.

  • Although they embody a real-world claim about how agents are motivated, they function more like a paradigm than a generalization.


    اگرچه آنها یک ادعای دنیای واقعی در مورد نحوه انگیزش عوامل را در بر می گیرند، اما بیشتر شبیه یک پارادایم هستند تا یک تعمیم.

  • Kuhn argues that science education is characterized by an uncritical teaching of the dominant paradigm within a subject.


    کوهن استدلال می کند که آموزش علم با آموزش غیرانتقادی پارادایم غالب در یک موضوع مشخص می شود.

  • The needs of today's children cannot be met by our old educational paradigms.


    نیازهای کودکان امروزی را نمی توان با الگوهای آموزشی قدیمی ما برآورده کرد.

  • Kuhn's own account of science entails that what is to count as a problem is paradigm or community dependent.


    گزارش خود کوهن از علم مستلزم این است که آنچه به عنوان یک مشکل به حساب می آید وابسته به پارادایم یا جامعه است.

  • At best what will emerge from this bureaucratic morass is an entirely new paradigm for dealing with cross-border studies.


    در بهترین حالت، آنچه از این باتلاق بوروکراتیک بیرون خواهد آمد، یک پارادایم کاملاً جدید برای پرداختن به مطالعات فرامرزی است.

  • New paradigms are sure to emerge.


    پارادایم های جدید مطمئناً ظهور خواهند کرد.

  • The old organizational paradigm encouraged employees to view themselves as the occupants of a box called a job.


    پارادایم سازمانی قدیمی کارکنان را تشویق می کرد که خود را ساکنان جعبه ای به نام شغل ببینند.

  • The prospects for experimental tests of the dynamical transition paradigm seem particularly promising in the case of focal epilepsy.


    چشم انداز آزمایش های تجربی پارادایم انتقال دینامیکی به ویژه در مورد صرع کانونی امیدوارکننده به نظر می رسد.

example - مثال

  • a paradigm for students to copy


    پارادایم برای دانش آموزان برای کپی کردن

  • The war was a paradigm of the destructive side of human nature.


    جنگ پارادایم جنبه مخرب طبیعت انسان بود.

  • verb paradigms


    پارادایم های فعل

  • Some of these educators are hoping to produce a change in the current cultural paradigm.


    برخی از این مربیان امیدوارند که تغییری در پارادایم فرهنگی فعلی ایجاد کنند.

  • His ruthless accumulation of wealth stands as a paradigm of greed in the business world.


    انباشت بی رحمانه ثروت او به عنوان یک پارادایم از حرص در دنیای تجارت است.

  • The TV network claimed that this was the beginning of a new paradigm for commercial television.


    این شبکه تلویزیونی مدعی شد که این آغاز پارادایمی جدید برای تلویزیون تجاری است.

  • His account of the effects of globalization does not fit into either of the economic paradigms that are dominant today.


    گزارش او از اثرات جهانی شدن در هیچ یک از پارادایم های اقتصادی که امروزه غالب هستند نمی گنجد.

  • The company is seen as a paradigm of entrepreneurship.


    این شرکت به عنوان یک الگوی کارآفرینی در نظر گرفته می شود.

synonyms - مترادف


  • مدل


  • الگو

  • archetype


    الگو، نمونه اولیه


  • ایده آل

  • exemplar


    نمونه

  • norm


    هنجار

  • paragon


    پاراگراف

  • prototype


    نمونه اولیه


  • استاندارد

  • template


    قالب

  • epitome


    خلاصه


  • مثال

  • criterion


    معیار

  • ensample


    gageUS

  • gageUS


    سنج UK

  • gaugeUK


    آینه


  • زیبای ایده آل

  • beau ideal


    ذات

  • quintessence


    تجسم

  • embodiment


    کلاسیک

  • essence


    آپوتئوز


  • نوع

  • apotheosis


    nonpareil


  • تصویر

  • nonpareil


    acme

  • illustration


    اندیشه

  • acme


    شخصیت پردازی


  • ایدولون

  • personification


    چنین نیست

  • eidolon


  • nonesuch


antonyms - متضاد

  • antithesis


    آنتی تز


  • مقابل

  • antipode


    آنتی پاد

  • contrary


    مخالف


  • پیشخوان


  • منفی


  • مخالفت

  • contradiction


    تناقض

  • contrariety


    تضاد

  • inversion


    وارونگی

  • contradistinction


    جلو


  • صحبت کردن

  • obverse


    معکوس

  • converse


    ضد قطب

  • inverse


    مخالف مستقیم

  • reverse


    کاملا متضاد

  • antipole


    قطب مقابل


  • برعکس


  • مثال نقض

  • polar opposite


  • contra


  • counterexample