word - لغت

patronizing || حامی

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

/ˈpætrənaɪzɪŋ/

UK :

/ˈpeɪtrənaɪzɪŋ/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [patronizing] در گوگل

description - توضیح

  • someone who is patronizing talks to you in a way that shows they think you are less intelligent or important than them


    کسی که از او حمایت می کند با شما به گونه ای صحبت می کند که نشان می دهد فکر می کند شما کمتر از آنها باهوش یا مهم هستید.

  • speaking or behaving towards someone as if they are stupid or not important


    صحبت کردن یا رفتار کردن با کسی که انگار احمق است یا مهم نیست


  • با کسی طوری رفتار کنید که انگار احمق است یا مهم نیست

  • While a few felt that the social workers, were helpful and supportive an equal number considered them to be patronizing and authoritarian.


    در حالی که تعداد کمی احساس می کردند که مددکاران اجتماعی کمک کننده و حامی هستند، تعداد مساوی آنها را حامی و مستبد می دانستند.

  • This is why the tone of his communications with me has that slightly patronizing and protective edge.


    به همین دلیل است که لحن ارتباط او با من دارای آن لبه حمایتی و محافظ است.

  • In this situation abject apologies in some respects remain complicit with the patronizing attitudes from which they attempt to disassociate themselves.


    در این شرایط، عذرخواهی‌های مفتضحانه از برخی جهات، همدست با نگرش‌های حامیانه‌ای است که سعی می‌کنند خود را از آن جدا کنند.

  • These measures increased the sometimes petty and patronizing intervention of officials in poor families.


    این اقدامات باعث افزایش مداخلات بعضاً جزئی و حمایتی مسئولان در خانواده های فقیر شد.

  • What exactly did he see in this patronizing little squirt?


    او دقیقاً چه چیزی را در این سرنگ کوچک حامی دید؟

  • Olga seemed to be more patronizing than ever today.


    به نظر می رسید امروز اولگا بیشتر از همیشه حمایت می کند.

  • To its critics, affirmative action is seen as patronizing to women and minorities.


    از نظر منتقدان، اقدام مثبت به عنوان حمایت از زنان و اقلیت ها تلقی می شود.

example - مثال

  • a patronizing smile


    یک لبخند حامی

  • I was only trying to explain; I didn't want to sound patronizing.


    من فقط سعی کردم توضیح دهم. من نمی خواستم به نظرم حامی به نظر بیایم.

  • I found his tone rather patronizing.


    من لحنش را نسبتاً حمایت کننده یافتم.

  • He adopted a rather patronizing attitude towards his younger colleagues.


    او یک نگرش نسبتاً حمایتی نسبت به همکاران جوانتر خود اتخاذ کرد.

  • He was always rather patronizing towards Anne.


    او همیشه نسبت به آن حامی بود.

  • It's that patronizing tone of hers that I can't bear.


    این لحن حمایتی اوست که من نمی توانم آن را تحمل کنم.

  • Of those that had seen the commercial 26% found it patronizing to women and 17% patronizing to men.


    از بین کسانی که آگهی تبلیغاتی را دیده بودند، 26 درصد آن را برای زنان و 17 درصد از مردان دریافت کردند.

  • a patronizing attitude/tone


    نگرش/لحن حامی

synonyms - مترادف

  • arrogant


    مغرور

  • haughty


    با شکوه

  • pompous


    سطحی

  • supercilious


    برتر

  • superior


    پرمدعا

  • pretentious


    ناراحتی

  • uppity


    شاهانه

  • imperious


    تحقیر کننده

  • disdainful


    بلند

  • lofty


    فضول

  • snooty


    اربابی

  • lordly


    متواضعانه

  • condescending


    اسنوب

  • snobbish


    سواره نظام

  • cavalier


    تحقیرآمیز

  • snobby


    تمسخر آمیز

  • contemptuous


    مجستری

  • scornful


    بخشنده

  • magisterial


    تحقیر کردن

  • gracious


    گیر کرده

  • belittling


    بینی تافی

  • denigrating


    بالا و توانا

  • stuck-up


    شلوار فانتزی

  • toffee-nosed


    پر از خودت

  • high and mighty


    سربلند

  • fancy-pants


    بیش از حد


  • متکبر

  • uppish



  • overweening


  • conceited


antonyms - متضاد

  • humble


    فروتن

  • deferential


    تبعیض آمیز


  • دوستانه

  • obsequious


    ناپسند

  • respectful


    احترام

  • servile


    خدمتگزار

  • unconceited


    بی خودی

  • sycophantic


    غم انگیز

  • fawning


    حنایی کردن

  • ingratiating


    خوشحال کننده

  • unctuous


    نامحسوس

  • grovellingUK


    grovellingUK

  • toadying


    وزغ وزغ

  • cringing


    خس خس

  • bootlicking


    چکمه زدن

  • smarmy


    باهوش

  • abject


    افتضاح

  • subservient


    تابع

  • oily


    روغنی

  • slavish


    برده وار

  • oleaginous


    لزج

  • slimy


    مطیع

  • submissive


    صابونی

  • soapy


    وزغ

  • toadyish


    چرب

  • greasy


    مکنده

  • sucky


    grovelingUS

  • grovelingUS


    دیوانه وار

  • sycophantish


    محترمانه

  • reverential


    خم شدن

  • kowtowing