word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
مجازات کردن کسی یا رفتار ناعادلانه با او
-
برای تنبیه یک تیم یا بازیکن در ورزش با برتری دادن به تیم دیگر
-
ایجاد ضرر برای کسی
-
تنبیه کردن کسی به خاطر نقض قانون
-
مجازات کردن کسی، به ویژه برای زیر پا گذاشتن قانون یا قانون
-
رفتار کردن با کسی یا چیزی به گونه ای که برای او ضرر ایجاد کند
-
مجازات کردن کسی به دلیل عدم رعایت یک قانون، قانون و غیره
-
چگونه باید نظارت و تنظیم شود تا اطمینان حاصل شود که کسانی که تقلب کرده اند مجازات می شوند؟
-
It is unfair that the whole class should be penalized because of the bad behaviour of a few students.
بی انصافی است که کل کلاس به خاطر رفتار بد چند دانش آموز جریمه شوند.
-
قوانین جدید شرکت هایی را که همچنان به آلودگی محیط زیست ادامه می دهند مجازات خواهد کرد.
-
It would penalize foreign companies for energy investments in those two nations -- even if legal under their own laws.
این امر شرکت های خارجی را برای سرمایه گذاری در انرژی در این دو کشور جریمه می کند - حتی اگر طبق قوانین خودشان قانونی باشد.
-
The Government will decide over the next few weeks whether to penalize Gloucestershire for overspending.
دولت طی چند هفته آینده تصمیم خواهد گرفت که آیا گلوسسترشایر را به دلیل هزینه بیش از حد جریمه کند یا خیر.
-
مجلس نمایندگان به مجازات او به دلیل نقض اخلاق رای داد.
-
چرا باید فقط به این دلیل که دیگران کار بدی انجام داده اند، جریمه شوم؟
-
مالیات های پیشنهادی بر انرژی مردم ساکن در مناطق روستایی را به طور ناعادلانه جریمه می کند.
-
Some religious conservatives have opposed the act saying it unfairly penalizes people to overprotect lesser forms of life.
برخی از محافظه کاران مذهبی با این عمل مخالفت کرده اند و می گویند که این اقدام افراد را به طور ناعادلانه مجازات می کند تا از اشکال کمتر زندگی بیش از حد محافظت کنند.
-
The overall aim is to ensure that the welfare state encourages rather than penalizes personal initiative.
هدف کلی این است که اطمینان حاصل شود که دولت رفاه ابتکارات شخصی را به جای مجازات کردن تشویق می کند.
-
Legislation is pending in Sacramento and Washington that would penalize prisoners who file lawsuits that are later judged to be frivolous.
قانونی در ساکرامنتو و واشنگتن در حال بررسی است که زندانیانی را که شکایت هایی را مطرح می کنند که بعداً بیهوده ارزیابی می شود، مجازات می کند.
-
Darwinians have usually chosen to discuss genes whose phenotypic effects benefit or penalize, the survival and reproduction of whole bodies.
داروینیها معمولاً ژنهایی را انتخاب میکنند که اثرات فنوتیپی آنها برای بقا و تولید مثل کل بدن مفید یا جریمه میشود.
-
والاس دو بار به دلیل شروع اشتباه جریمه شد.
example - مثال
-
برای املای ضعیف جریمه خواهید شد.
-
او به دلیل اتلاف وقت جریمه شد.
-
بازی ناشایست به شدت جریمه خواهد شد.
-
به نظر می رسد قانون جدید فقیرترین اعضای جامعه را مجازات می کند.
-
او به خاطر سنش احساس جریمه می کرد.
-
دانش آموزان به دلیل اشتباهات املایی و دستور زبان جریمه خواهند شد.
-
این قانون برای پاداش دادن به کسانی است که حفاظت می کنند و کسانی را که آلوده می کنند مجازات می کند.
-
او مدعی است که به ناعادلانه مجازات شده است.
-
جریمه مالی زنان در زمان بچه دار شدن اشتباه است.
-
بر اساس این مالیات، هر بزرگسال در خانواده باید پرداخت می کرد، که خانواده های بزرگتر را جریمه می کرد.
-
آیا برای غیبت به دلیل بیماری جریمه می شود؟
-
نظام مالیاتی کنونی افراد فقیر را جریمه می کند.
-
این سیستم باید تضمین کند که وام گیرندگان با افزایش ناگهانی نرخ وام مسکن جریمه نمی شوند.
-
او در اوایل بازی به دلیل رفتار غیرورزشی جریمه شد.
-
قانون جدید مالیات دهندگانی را که کمترین توان مالی را دارند مجازات می کند.
-
بون به دلیل زبری غیر ضروری جریمه شد و از بازی اخراج شد.
-
نظام مالیاتی کنونی افراد کم درآمد را جریمه می کند.
-
The stock was penalized because Wall Street believed the company's financials would come in below expectations.
سهام جریمه شد زیرا وال استریت معتقد بود وضعیت مالی شرکت کمتر از حد انتظار خواهد بود.
-
چندین شهر بزرگ در حال ارائه اقداماتی هستند که آلاینده های بزرگ را جریمه می کند.
-
این قانون چین را به دلیل دستکاری پول خود برای به دست آوردن مزیت های تجاری جریمه کرد.
synonyms - مترادف
-
punish
تنبیه کردن
-
chastise
انضباط
-
توبیخ
-
reprimand
تنبیه
-
chasten
درست
-
محکوم کردن
-
castigate
جمله
-
خوب
-
بارانداز
-
condemn
amerce
-
dock
زندانی کردن
-
amerce
قضاوت کنید
-
imprison
کپک زدن
-
مجازات کردن
-
mulct
سر و کار دارد با
-
mete out punishment to
کتاب را پرتاب کنید
-
ضربه با
-
مجازات اعمال کند
-
مجازات بر
-
سیلی زدن با
-
اعمال مجازات بر
-
slap with
مجازات از
-
حکم صادر کند
-
یک پنالتی در برابر
-
درس بده
-
را به کتاب بیاورید
-
بیا پایین
-
سرکوب
-
بند انگشت رپ
-
-
rap knuckles
antonyms - متضاد
-
excuse
بهانه
-
pardon
عفو
-
reward
جایزه
-
spare
یدکی
-
کمک
-
کمک کند
-
compliment
تعریف و تمجید
-
forgive
ببخش
-
رها کردن
-
پرداخت
-
recompense
پاداش
-
remunerate
پاداش دادن
-
honorUS
افتخار ایالات متحده
-
honourUK
HonourUK
-
requite
نکته
-
بازپرداخت
-
repay
جبران کردن
-
compensate
تزئین کنید
-
decorate
تشخیص انگلستان
-
recogniseUK
ایالات متحده را بشناسد
-
recognizeUS
گردون
-
guerdon
به
-
هدیه دادن به
-
جایزه بده به
-
چیزی را به ارزش وقت کسی بساز
-