word - لغت

persuasive || متقاعد کننده

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

/pəˈsweɪsɪv/

UK :

/pərˈsweɪsɪv/

US :

family - خانواده

persuasion
متقاعد کردن
dissuasion
منصرف کردن
persuade
---
dissuade
---

google image

نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [persuasive] در گوگل

description - توضیح


  • می تواند کاری کند که دیگران چیزی را باور کنند یا آنچه را که می خواهید انجام دهند


  • باعث می شود شما بخواهید کار خاصی را انجام دهید یا باور کنید

  • Diane can be very persuasive.


    دایان می تواند بسیار متقاعد کننده باشد.

  • Their advertising was persuasive and their prices attractive on the surface so I fell for it like so many others.


    تبلیغات آنها متقاعد کننده بود و قیمت آنها در ظاهر جذاب بود، بنابراین من مانند بسیاری دیگر به آن علاقه پیدا کردم.


  • یک استدلال متقاعد کننده مبنی بر اینکه دموکراسی می تواند و باید مبتنی بر مشارکت فعال و گسترده شهروندان باشد.

  • persuasive arguments.


    استدلال های متقاعد کننده

  • Barratt's argument was persuasive, but the managers still turned down his proposal.


    استدلال بارت قانع کننده بود، اما مدیران همچنان پیشنهاد او را رد کردند.

  • He made a persuasive case for making the changes.


    او یک مورد قانع کننده برای ایجاد تغییرات ایجاد کرد.

  • We found no persuasive evidence of illegal activity.


    ما هیچ مدرک قانع کننده ای از فعالیت غیرقانونی پیدا نکردیم.

  • Abandon wait for taxi, hoist bags over shoulder and trudge to site where minivans transport officials and persuasive hangers-on to tournament.


    منتظر تاکسی باشید، چمدان‌ها را روی دوش ببرید و به سمت مکانی بروید که مینی‌ون‌ها مسئولان را در آن جابه‌جا می‌کنند و آویزهای متقاعدکننده را به مسابقات می‌برند.

  • But investigators found the supporting accounts by Kennedy's friends and colleagues to be specific and persuasive, Pentagon officials said.


    مقامات پنتاگون گفتند، اما بازرسان اظهارات حمایتی دوستان و همکاران کندی را مشخص و متقاعدکننده دریافتند.

  • Consider how easy it is to be misled by the persuasive power of apparent proof.


    در نظر بگیرید که چقدر آسان است که با قدرت متقاعدکننده اثبات ظاهری گمراه شوید.

  • So persuasive she could consider diverting into management consultancy.


    آنقدر متقاعد کننده بود که او می‌توانست به سمت مشاوره مدیریت منحرف شود.

  • He is a very persuasive speaker.


    او سخنران بسیار متقاعد کننده ای است.

  • In fact the sound is so wonderfully persuasive that it supersedes the logic of the lyrics.


    در واقع، صدا به قدری متقاعد کننده است که جای منطق اشعار را می گیرد.

  • Like most politicians, she can be very persuasive when she wants to be.


    مانند بسیاری از سیاستمداران، او می تواند زمانی که بخواهد بسیار متقاعد کننده باشد.

example - مثال

  • There are several persuasive arguments in favour of the move.


    چندین استدلال قانع کننده به نفع این حرکت وجود دارد.

  • He can be very persuasive.


    او می تواند بسیار متقاعد کننده باشد.

  • the persuasive power of advertising


    قدرت متقاعد کننده تبلیغات

  • His analysis is in many ways highly persuasive.


    تحلیل او از بسیاری جهات بسیار متقاعد کننده است.

  • His arguments strike me as not entirely persuasive.


    استدلال های او به نظر من کاملاً قانع کننده نیست.

  • The evidence was not really persuasive enough.


    شواهد واقعاً به اندازه کافی قانع کننده نبودند.

  • What makes his case so persuasive?


    چه چیزی مورد او را اینقدر قانع کننده می کند؟

  • Advertising relies heavily on the persuasive power of imagery.


    تبلیغات به شدت به قدرت متقاعدکننده تصویر متکی است.

  • a persuasive speaker/speech


    سخنران/سخنرانی متقاعدکننده

  • Your arguments are very persuasive.


    استدلال شما بسیار قانع کننده است.

synonyms - مترادف

  • convincing


    متقاعد کننده

  • compelling


    قانع کننده

  • cogent


    تاثير گذار


  • قوی


  • قدرتمند


  • نیرومند

  • forceful


    محتمل

  • plausible


    گفتن

  • telling


    موثر

  • influential


    صدا


  • معتبر

  • credible


    شیوا

  • eloquent


    قطعی

  • conclusive


    چشمگیر


  • وزین

  • potent


    در حال حرکت

  • valid


    منطقی

  • weighty


    قابل باور

  • moving


    تحریک کننده

  • efficacious


    الهام بخش

  • logical


    رضایت بخش

  • believable


    تعیین کننده

  • impelling


    سلیس و چرب زبان

  • effectual


    اجباری

  • stimulating


    لمس کردن

  • inspiring


  • satisfying


  • decisive


  • glib


  • forcible


  • touching


antonyms - متضاد

  • unconvincing


    غیرمتقاعدکننده

  • ineffective


    بی اثر


  • ضعیف

  • feeble


    سست

  • flimsy


    غیر قابل قبول

  • implausible


    بی نتیجه

  • inconclusive


    باور نکردنی


  • بلاتکلیف

  • indecisive


    بی اعتبار

  • invalid


    غیر اجباری

  • uncompelling


    غیر متقاعد کننده

  • unpersuasive


    مرطوب کننده

  • dampening


    دلسرد کننده

  • discouraging


    بازدارنده

  • disheartening


    غیر منطقی

  • dissuasive


    ناتوان

  • illogical


    غیر محتمل

  • impotent


    بی تاثیر

  • improbable


    بعید

  • incapable


    نامناسب

  • ineffectual


    بلا استفاده

  • unbelievable


    بیهوده

  • unimpressive


    بی ثمر


  • سفسطه امیز

  • unreasonable


  • unsound


  • useless


  • irrational


  • futile


  • fruitless


  • fallacious