word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
google image
description - توضیح
-
می تواند کاری کند که دیگران چیزی را باور کنند یا آنچه را که می خواهید انجام دهند
-
باعث می شود شما بخواهید کار خاصی را انجام دهید یا باور کنید
-
دایان می تواند بسیار متقاعد کننده باشد.
-
Their advertising was persuasive and their prices attractive on the surface so I fell for it like so many others.
تبلیغات آنها متقاعد کننده بود و قیمت آنها در ظاهر جذاب بود، بنابراین من مانند بسیاری دیگر به آن علاقه پیدا کردم.
-
A persuasive argument that democracy can and should be based on active and extensive participation by the citizenry.
یک استدلال متقاعد کننده مبنی بر اینکه دموکراسی می تواند و باید مبتنی بر مشارکت فعال و گسترده شهروندان باشد.
-
persuasive arguments.
استدلال های متقاعد کننده
-
استدلال بارت قانع کننده بود، اما مدیران همچنان پیشنهاد او را رد کردند.
-
او یک مورد قانع کننده برای ایجاد تغییرات ایجاد کرد.
-
ما هیچ مدرک قانع کننده ای از فعالیت غیرقانونی پیدا نکردیم.
-
Abandon wait for taxi, hoist bags over shoulder and trudge to site where minivans transport officials and persuasive hangers-on to tournament.
منتظر تاکسی باشید، چمدانها را روی دوش ببرید و به سمت مکانی بروید که مینیونها مسئولان را در آن جابهجا میکنند و آویزهای متقاعدکننده را به مسابقات میبرند.
-
But investigators found the supporting accounts by Kennedy's friends and colleagues to be specific and persuasive, Pentagon officials said.
مقامات پنتاگون گفتند، اما بازرسان اظهارات حمایتی دوستان و همکاران کندی را مشخص و متقاعدکننده دریافتند.
-
در نظر بگیرید که چقدر آسان است که با قدرت متقاعدکننده اثبات ظاهری گمراه شوید.
-
آنقدر متقاعد کننده بود که او میتوانست به سمت مشاوره مدیریت منحرف شود.
-
او سخنران بسیار متقاعد کننده ای است.
-
در واقع، صدا به قدری متقاعد کننده است که جای منطق اشعار را می گیرد.
-
مانند بسیاری از سیاستمداران، او می تواند زمانی که بخواهد بسیار متقاعد کننده باشد.
example - مثال
-
چندین استدلال قانع کننده به نفع این حرکت وجود دارد.
-
او می تواند بسیار متقاعد کننده باشد.
-
the persuasive power of advertising
قدرت متقاعد کننده تبلیغات
-
تحلیل او از بسیاری جهات بسیار متقاعد کننده است.
-
استدلال های او به نظر من کاملاً قانع کننده نیست.
-
شواهد واقعاً به اندازه کافی قانع کننده نبودند.
-
چه چیزی مورد او را اینقدر قانع کننده می کند؟
-
تبلیغات به شدت به قدرت متقاعدکننده تصویر متکی است.
-
a persuasive speaker/speech
سخنران/سخنرانی متقاعدکننده
-
استدلال شما بسیار قانع کننده است.
synonyms - مترادف
-
convincing
متقاعد کننده
-
compelling
قانع کننده
-
cogent
تاثير گذار
-
قوی
-
قدرتمند
-
نیرومند
-
forceful
محتمل
-
plausible
گفتن
-
telling
موثر
-
influential
صدا
-
معتبر
-
credible
شیوا
-
eloquent
قطعی
-
conclusive
چشمگیر
-
وزین
-
potent
در حال حرکت
-
valid
منطقی
-
weighty
قابل باور
-
moving
تحریک کننده
-
efficacious
الهام بخش
-
logical
رضایت بخش
-
believable
تعیین کننده
-
impelling
سلیس و چرب زبان
-
effectual
اجباری
-
stimulating
لمس کردن
-
inspiring
-
satisfying
-
decisive
-
glib
-
forcible
-
touching
antonyms - متضاد
-
unconvincing
غیرمتقاعدکننده
-
ineffective
بی اثر
-
ضعیف
-
feeble
سست
-
flimsy
غیر قابل قبول
-
implausible
بی نتیجه
-
inconclusive
باور نکردنی
-
بلاتکلیف
-
indecisive
بی اعتبار
-
invalid
غیر اجباری
-
uncompelling
غیر متقاعد کننده
-
unpersuasive
مرطوب کننده
-
dampening
دلسرد کننده
-
discouraging
بازدارنده
-
disheartening
غیر منطقی
-
dissuasive
ناتوان
-
illogical
غیر محتمل
-
impotent
بی تاثیر
-
improbable
بعید
-
incapable
نامناسب
-
ineffectual
بلا استفاده
-
unbelievable
بیهوده
-
unimpressive
بی ثمر
-
سفسطه امیز
-
unreasonable
-
unsound
-
useless
-
irrational
-
futile
-
fruitless
-
fallacious