word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
یکی از اشکال مختلف نمک فسفر که اغلب در صنعت استفاده می شود
-
ماده ای حاوی فسفات که برای رشد بهتر گیاهان استفاده می شود
-
یک ترکیب شیمیایی حاوی فسفر
-
یک ترکیب شیمیایی (= ماده ای متشکل از حداقل دو عنصر) که حاوی فسفر است
-
The second interferon-induced enzyme adds a phosphate group to a protein that is essential for the synthesis of new proteins to begin.
دومین آنزیم القا شده توسط اینترفرون، یک گروه فسفات را به پروتئینی اضافه می کند که برای شروع سنتز پروتئین های جدید ضروری است.
-
این جلبک از نیتروژن و فسفات تغذیه می کند که از کشاورزی و فاضلاب وارد آب می شود.
-
برعکس، پتاسیم و فسفات به ترتیب کاتیون ها و آنیون های درون سلولی اصلی هستند.
-
Intravenous phosphate has been recommended for lowering the serum calcium when other measures have failed.
در صورت عدم موفقیت سایر اقدامات، فسفات داخل وریدی برای کاهش کلسیم سرم توصیه شده است.
-
The repressor also recognizes sequence-dependent distortion or flexibility of the operator phosphate backbone conferring specificity even for inaccessible base pairs.
رپرسور همچنین اعوجاج یا انعطاف پذیری ستون فقرات فسفات اپراتور را تشخیص می دهد که حتی برای جفت بازهای غیرقابل دسترس نیز ویژگی را اعطا می کند.
-
بدیهی است که نظارت دقیق بر سطح فسفات سرم مناسب است.
-
The problem had hit Britain now because we were feeding the algae with phosphates and nitrates and causing blooms.
این مشکل اکنون به بریتانیا رسیده بود زیرا ما جلبک ها را با فسفات و نیترات تغذیه می کردیم و باعث شکوفه می شدیم.
-
When cleaned non-ferrous metals are best brought to a bright finish before priming with zinc chromate or zinc phosphate.
وقتی فلزات غیر آهنی تمیز می شوند، بهتر است قبل از پر کردن با کرومات روی یا فسفات روی، به رنگ روشنی برسند.
example - مثال
synonyms - مترادف
-
PO4(3-)
PO4 (3-)
-
phosphate group
گروه فسفات