word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
ستون محکمی از سنگ، فلز یا چوب که قسمتی از ساختمان را نگه می دارد
-
یک عضو بسیار مهم یا بخشی از یک گروه، سازمان، سیستم و غیره.
-
a strong vertical column made of stone metal or wood that supports part of a building or stands alone for decoration
یک ستون عمودی محکم ساخته شده از سنگ، فلز یا چوب که قسمتی از ساختمان را نگه می دارد یا به تنهایی برای تزئین ایستاده است
-
ستون همچنین کسی یا چیزی است که بخش مهمی از یک گروه، مکان یا فعالیت است
example - مثال
-
ردیفی از ستون های بتن آرمه پل را نگه می دارند.
-
ستون دود/شعله
-
خانم میپل ستون کلیسای محلی است.
-
برابری یکی از ارکان سوسیالیسم است.
-
او ستونی از جامعه تجاری دالاس است.