word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
pictures or photographs
عکس یا عکس
-
pictures, especially photographs
عکس مخصوصا عکس
-
فریاد برای پیکس بیشتر بالا رفت.
-
به پیکس من نگاه کنید، شباهت خیره کننده است.
-
با آن پیکسها و نسخهای که میسازد، او در صف دریافت یک جایزه زیبا قرار میگیرد.
synonyms - مترادف
-
عکس
-
تصویر
-
ضربه محکم و ناگهانی
-
عکس فوری
-
snapshot
شلیک کرد
-
چاپ
-
پرتره
-
اسلاید
-
هنوز
-
بشقاب
-
قاب
-
شفافیت
-
pic
بند انگشتی
-
مطالعه
-
transparency
اثبات
-
thumbnail
شباهت
-
سلفی
-
آواتار
-
likeness
فیلم
-
selfie
قرار گرفتن در معرض بیماری
-
avatar
منفی
-
برمید
-
لیوان
-
مثبت
-
bromide
چاپ کردن
-
mug
JPEG
-
بزرگ شدن
-
enprint
منفجر کردن
-
JPEG
-
enlargement
-
blowup