word - لغت

platforms || بستر، زمینه

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

ˈplæt.fɔːm

UK :

ˈplæt.fɔːrm

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [platforms] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • The next train for Aberdeen will depart from platform 9.


    قطار بعدی برای آبردین از سکوی 9 حرکت خواهد کرد.

  • Speaker after speaker mounted/took the platform to denounce the policy.


    بلندگو پشت سر بلندگو سوار شدند/سکو را گرفتند تا این سیاست را محکوم کنند.

  • This brilliant young violinist has appeared on concert platforms all round the world.


    این ویولونیست جوان باهوش در سکوهای کنسرت در سراسر جهان ظاهر شده است.

  • An elderly lady stood up and said she had a question for the platform.


    خانمی مسن از جایش بلند شد و گفت سوالی از سکو دارد.

  • The platform party (= the group on the platform) applauded loudly.


    مهمانی سکو (= گروه روی سکو) با صدای بلند کف زدند.

  • Flared trousers and platforms were in then.


    شلوار و سکوهای گشاد در آن زمان بود.

  • Strappy heels or even clunky retro platforms can look good.


    کفش‌های پاشنه دار یا حتی پلتفرم‌های یکپارچه‌سازی باریک می‌توانند خوب به نظر برسند.

  • By refusing to give us a grant to make this programme, they are denying us a platform.


    با امتناع از دادن کمک مالی به ما برای ساخت این برنامه، آنها از ما یک پلتفرم را محروم می کنند.

  • We campaigned on a platform of low taxation.


    ما بر بستری از مالیات کم کمپین زدیم.

  • This new personal banking software can be used with any Windows platform.


    این نرم افزار جدید بانکداری شخصی را می توان با هر پلتفرم ویندوزی استفاده کرد.

  • Both Apple's iOS and Google's Android mobile platforms now have emoji keyboards built into their software.


    هر دو پلتفرم موبایل iOS اپل و اندروید گوگل اکنون دارای صفحه کلید ایموجی هستند که در نرم افزار خود تعبیه شده است.

  • She borrowed her mother's platform shoes.


    او کفش های پلت فرم مادرش را قرض گرفت.

  • When I started high school those huge platform sandals were all the rage.


    وقتی دبیرستان را شروع کردم، آن صندل های سکوی بزرگ همه گیر بودند.

  • We waited on the platform for the train to arrive from Boston.


    روی سکو منتظر ماندیم تا قطار از بوستون برسد.

  • He campaigned on a platform of reducing taxes and cutting the costs of government.


    او برای کاهش مالیات ها و کاهش هزینه های دولت به مبارزات انتخاباتی پرداخت.

  • Companies are creating standard platforms to collect and process massive amounts of data.


    شرکت ها در حال ایجاد پلتفرم های استاندارد برای جمع آوری و پردازش حجم عظیمی از داده ها هستند.

  • CIM systems are the technology platform of this organization.


    سیستم های CIM بستر فناوری این سازمان است.

  • We are currently selling advertisements across several different platforms - web, internet phones, and multiple sections of the newspaper.


    ما در حال حاضر در حال فروش تبلیغات در چندین پلت فرم مختلف هستیم - وب، تلفن های اینترنتی و بخش های متعدد روزنامه.

  • The club has now set up its own television channel aiming to launch a paid-for service on an existing broadcast platform before the year's end.


    این باشگاه اکنون کانال تلویزیونی خود را راه‌اندازی کرده است تا قبل از پایان سال یک سرویس پولی را روی پلتفرم پخش موجود راه‌اندازی کند.


  • هر یورو که صرف بازاریابی و توسعه بازار می شود، بستری را برای رشد و سود بلندمدت فراهم می کند.

  • The board believes that the group has a strong platform on which to grow.


    هیئت مدیره معتقد است که این گروه دارای یک پلت فرم قوی برای رشد است.

  • He won a decisive victory on a platform of economic reform.


    او یک پیروزی قاطع در پلت فرم اصلاحات اقتصادی به دست آورد.

synonyms - مترادف

antonyms - متضاد