word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
برای تغییر تاریخ یا زمان یک رویداد یا اقدام برنامه ریزی شده به رویداد بعدی
-
تصمیم گرفتن برای انجام کاری دیرتر از زمانی که برنامه ریزی کرده بودید یا دیرتر از زمانی که باید آن را انجام دهید، به خصوص به این دلیل که مشکلی وجود دارد یا به این دلیل که اکنون نمی خواهید آن را انجام دهید.
-
to decide to do something later than you planned to do it or later than you should do it especially because there is a problem or because you do not want to do it now
تا زمانی که اتفاق دیگری رخ نداده یا تا زمان مناسب تری کاری را انجام ندهید
-
به تعویق انداختن انجام کاری که باید انجام دهید، معمولاً به این دلیل که نمی خواهید آن را انجام دهید - مخصوصاً برای نشان دادن عدم تایید استفاده می شود
-
to delay doing something that you ought to do usually because you do not want to do it – used especially to show disapproval
اگر یک رویداد به عقب رانده شود، شخصی ترتیبی می دهد که آن را در زمان یا تاریخی دیرتر از برنامه ریزی اولیه برگزار کند
-
if an event is pushed back someone arranges for it to be held at a later time or date than originally planned
تصمیم بگیرید که اکنون با یک طرح، پروژه و غیره ادامه ندهید، اگرچه ممکن است در آینده دوباره در نظر گرفته شود
-
to decide not to continue with a plan project etc now although it may be considered again at some time in the future
تصمیم بگیرید که برنامه، پروژه و غیره را تا زمان بعدی ادامه ندهید. این عبارات نسبتاً غیر رسمی هستند و اغلب در انگلیسی تجاری استفاده می شوند
-
to decide not to continue with a plan project etc until a later time. These expressions are rather informal and are often used in business English
برای تغییر تاریخ یا زمان یک رویداد برنامه ریزی شده به رویداد بعدی
-
به تأخیر انداختن یک رویداد و برنامه ریزی یا تصمیم گیری در مورد آن که در تاریخ یا زمان بعدی اتفاق بیفتد
-
به تأخیر انداختن یک رویداد یا ترتیب دادن آن برای انجام آن در زمان بعدی
-
تصمیم بگیرید که یک رویداد باید در زمانی دیرتر از برنامه ریزی اولیه رخ دهد
-
چند بازی امروز فوتبال به دلیل برف سنگین به تعویق افتاد.
-
در سال 1968، به دنبال ترور مارتین لوتر کینگ، مراسم اسکار به مدت دو روز به تعویق افتاد.
-
In 1968 the Oscar ceremony was postponed for two days following the assassination of Martin Luther King.
حتی بیت بیرون رفتن را به تعویق انداخت تا به گروه دختران بزرگتر در اردو بپیوندد.
-
ریچارد شلبی، آر-آلا، دو بار جلسات استماع این نامزدی را به تعویق انداخته و نسبت به آن ابراز نگرانی شدید کرده است.
-
Richard Shelby R-Ala. has twice postponed hearings on the nomination and expressed strong reservations about it.
و به این پنجشنبه موکول کردند.
-
فکر کردم ممکن است آن را به تعویق بیندازید.
-
راه اندازی پیشنهادی کاغذ سبز در هفته گذشته به دستور داونینگ استریت به تعویق افتاد.
-
قانونگذاران ابتدا قرار بود روز جمعه به این لایحه رای دهند، اما به دلیل نداشتن آرای کافی، رای گیری را به تعویق انداختند.
-
Lawmakers initially had been scheduled to vote on the bill Friday but postponed the balloting for lack of sufficient votes.
این شرکت انکار می کند که خرید پیشنهادی GiroBank لزوماً برنامه های تبدیل را به تعویق می اندازد.
-
آنها تصمیم گرفتند عروسی را تا زمانی که مادر پام از بیمارستان خارج شود به تعویق بیاندازند.
-
آزادسازی قیمت نفت از تاریخ هدف اول آوریل تا ژوئن به تعویق افتاد.
-
Warning: Undefined array key 22 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 406
example - مثال
-
این بازی تاکنون سه بار به تعویق افتاده است.
-
باید جلسه را به هفته آینده موکول کنیم.
-
آنها توافق کرده اند که بازپرداخت وام را به تاریخ نامشخصی در آینده موکول کنند.
-
به تعویق انداختن ساخت بیمارستان جدید تصمیمی نامطلوب بود.
-
روت فوراً نوشت و از ماریا خواست که دیدار خود را به تعویق بیندازد.
-
این رویداد به دلیل عدم علاقه به مدت نامعلومی به تعویق افتاده است.
-
این بازی از چهارشنبه شب به جمعه شب موکول شد.
-
آنها تصمیم گرفتند تعطیلات خود را به سال آینده موکول کنند.
-
ما مجبور شدیم رفتن به فرانسه را به تعویق بیندازیم زیرا بچه ها بیمار هستند.
-
این سفر دو بار به تعویق افتاده است.
-
باران اجباری (الف) به تعویق افتادن مسابقه.
-
این غول نفتی گفت که تصمیم گیری در مورد ادامه این قرارداد را به تعویق انداخته است.
-
این جلسه یک هفته دیگر به تعویق افتاد.
-
The vote on the merger has been postponed from September 14 and looks unlikely to take place until the end of the year.
رای گیری در مورد ادغام از 14 سپتامبر به تعویق افتاده است و بعید به نظر می رسد تا پایان سال برگزار شود.
-
Sources say the deal will likely result in the postponement of a shareholder meeting scheduled for Monday.
منابع می گویند که این معامله احتمالاً منجر به به تعویق افتادن جلسه سهامداران خواهد شد که برای دوشنبه برنامه ریزی شده است.
synonyms - مترادف
-
تاخیر انداختن
-
defer
به تعویق انداختن
-
shelve
قفسه
-
adjourn
تعلیق کند
-
suspend
زمانبندی دوباره
-
reschedule
حواله دادن
-
remit
جدول
-
اقامت کردن
-
گلوله پرنده
-
mothball
مهلت دادن
-
prorogue
کبوتر چاله
-
respite
غرفه
-
pigeonhole
ادامه هید
-
stall
پیش بینی
-
نگه دارید
-
procrastinate
بگذار سر جاش
-
forestay
نگه داشتن
-
روی یخ بگذار
-
از سر باز کردن
-
دراز بکش
-
در انتظار گذاشتن
-
آتش را آویزان کنید
-
در سردخانه قرار دهید
-
حمل کردن
-
باران را چک کنید
-
Warning: Undefined array key 25 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
Warning: Undefined array key 26 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
Warning: Undefined array key 27 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
Warning: Undefined array key 28 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
پیشرفت
-
جلو آوردن
-
antedate
پیشین
-
ادامه هید
-
انجام دادن
-
expedite
تسریع
-
رو به جلو
-
further
به علاوه
-
hasten
عجله کن
-
hurry
حفظ
-
استقامت کن
-
persevere
جلو انداختن
-
prepone
برای سفارش زنگ بزن
-
پیش برو با
-
فشار دادن
-
سرعت بخشیدن
-
به جلو حرکت کن
-
accelerate
هجوم بردن
-
تشويق كردن
-
زودتر درست کن
-
شروع
-
make earlier
ادامه دهید
-
سریع کردن
-
رسوب می کند
-
quicken
کمک
-
precipitate
اجازه
-
مخفف کردن
-
تحریک
-
abbreviate
تسهیل کردن
-
stimulate
Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
facilitate
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589