word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
نیرویی که هنگام فشار دادن چیزی تولید می کنید
-
نیرویی که یک مایع یا گاز هنگام فشار دادن به یک ناحیه ایجاد می کند
-
تلاش برای وادار کردن شخص دیگری از طریق مشاجره، متقاعد کردن و غیره.
-
یک موقعیت دشوار که باعث می شود احساس نگرانی یا ناراحتی کنید
-
something that you say when what someone has just said makes you feel that you must try very hard to do something
چیزی که می گویید وقتی چیزی که یک نفر به تازگی گفته است به شما احساس می کند که باید برای انجام کاری بسیار تلاش کنید
-
a situation in a football game in which attacking players are moving forward and getting closer to scoring a goal and players from the opposing team have to work hard to stop them from scoring
موقعیتی در یک بازی فوتبال که در آن بازیکنان مهاجم به سمت جلو حرکت می کنند و به گلزنی نزدیک می شوند و بازیکنان تیم مقابل باید سخت تلاش کنند تا آنها را از گلزنی بازدارند.
-
به شدت متقاعد کردن کسی برای انجام کاری که نمی خواهد انجام دهد
-
نیرویی که با فشار دادن به چیزی ایجاد می شود
-
فشار همچنین نیرویی است که با توجه به مساحت سطح به یک سطح وارد می شود.
-
یک نفوذ قوی و اغلب تهدیدآمیز بر یک سازمان یا شخص
-
If you put pressure on someone you try to cause that person to do something by persuading or threatening them
اگر کسی را تحت فشار قرار دهید، سعی میکنید با متقاعد کردن یا تهدید کردن، او را وادار به کاری کنید
-
نگرانی و ترس ناشی از این احساس که شما مسئولیت ها و مراقبت های زیادی دارید
-
موقعیتی که در آن شخصی سعی می کند با بحث کردن، متقاعد کردن و غیره شخص دیگری را وادار به انجام کاری کند.
-
یک موقعیت دشوار یا احساس نگرانی که چنین موقعیتی می تواند به شما بدهد
-
to put someone or something in a difficult situation or to try and persuade or force someone to do something
کسی یا چیزی را در موقعیت دشوار قرار دادن، یا تلاش برای متقاعد کردن یا مجبور کردن کسی به کاری
example - مثال
-
فشار زیادی به دستگیره در وارد کرد و شکست.
-
با اعمال فشار در نزدیکی ناحیه آسیب دیده می توانید خونریزی را متوقف کنید.
-
gas/water pressure
فشار گاز/آب
-
این ماده جدید به شرکت اجازه می دهد تا لوله های گازی را بسازد که فشارهای بالاتری را تحمل کنند.
-
The gas is stored under pressure (= in a container which keeps it at a higher pressure than it would usually have).
گاز تحت فشار ذخیره می شود (= در ظرفی که آن را در فشاری بالاتر از حد معمول نگه می دارد).
-
public/political pressure
فشار عمومی/سیاسی
-
Teachers are under increasing pressure to work longer hours.
معلمان تحت فشار فزاینده ای برای کار طولانی تر هستند.
-
فشار برای رها کردن بزرگراه جدید در حال افزایش است.
-
The government is facing pressure from environmental activists.
دولت با فشار فعالان محیط زیست مواجه است.
-
The Defence Secretary resigned under pressure from the Prime Minister (= because the Prime Ministerforced him to).
وزیر دفاع تحت فشار نخست وزیر (= چون نخست وزیر او را مجبور کرد) استعفا داد.
-
او را تحت فشار قرار می دهد (= سعی می کند او را متقاعد کند) تا ازدواج کند.
-
The international community is trying to bring pressure to bear on the government (= trying to persuade them) to resolve the situation.
جامعه بین الملل در تلاش است تا بر دولت (= تلاش برای متقاعد کردن آنها) برای حل این وضعیت فشار بیاورد.
-
او در محل کار فشار زیادی روی او وارد می کند.
-
با او مهربان باشید - اخیراً تحت فشار زیادی قرار گرفته است.
-
آیا می توانید تحت فشار به خوبی کار کنید؟
-
فشارهای کار
-
این امتحانات از همه مهمتر است.» اوه، پس فشاری نیست!
-
رایان گیگز دفاع میزبان را تحت فشار قرار داد.
-
بازی کردن با چهار مهاجم، فشار زیادی به دفاع وارد می کند.
-
او برای پیوستن به باشگاه تحت فشار قرار گرفت.
-
air/blood/water pressure
فشار هوا / خون / آب
-
فشارهای رقابتی شرکت را مجبور به فروش کارخانه های خود می کند.
-
فشار زیادی به او وارد کردند تا استعفا دهد.
-
من این کار را دوست دارم - فشار زیادی برای تولید هر روز وجود ندارد.
-
او برای امضای قرارداد تحت فشار قرار گرفت.
-
این دستورالعمل ها تحت فشار کنگره اعمال شد.
-
او تحت فشار خوب کار نمی کند.
-
فشارهای کاری او را افسرده می کند.
-
تحلیلگران گفتند که کمبود عرضه بدون شک بر قیمت ها فشار می آورد.
synonyms - مترادف
-
forces
نیروها
-
loads
بارها
-
stresses
استرس ها
-
compressions
فشرده سازی
-
thrusts
رانش ها
-
weights
وزنه ها
-
squeezings
فشردن
-
crushings
خرد کردن
-
densities
تراکم ها
-
gravities
جاذبه ها
-
heavinesses
سنگینی ها
-
encumbrances
قیچی
-
shears
فشار می دهد
-
squeezes
نقاط قوت
-
strengths
Warning: Undefined array key 14 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
releases
منتشر شده
-
mitigations
کاهش دهنده ها
-
relaxations
آرامش ها
-
alleviations
تخفیف ها
-
easings
تسهیلات
-
slackenings
سستی ها
-
loosenings
شل شدن ها
-
reductions
کاهش می دهد
-
abatements
کاهش ها
-
lessenings
مرتکب شدن
-
letups
رقت ها
-
dilutions
تعدیل ها
-
moderations
اجازه دهید
-
diminutions
رعد و برق
-
let-ups
ضعف ها
-
lightenings
Warning: Undefined array key 15 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
weakenings
Warning: Undefined array key 16 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589