word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
بخشی از رایانه که عملیاتی را بر روی اطلاعاتی که در آن قرار داده شده است انجام می دهد
-
شخص، دستگاه یا کسب و کاری که چیزها را پردازش می کند
-
بخشی از کامپیوتر که تمام قسمت های دیگر را کنترل می کند
-
شرکتی که محصولات کشاورزی را برای فروش آماده می کند، به ویژه به عنوان غذا برای مردم
example - مثال
-
یک غذاساز
-
برای به حداکثر رساندن عملکرد، کاربران به یک پردازنده 1 گیگاهرتزی و 1 گیگابایت رم نیاز دارند.
-
The nation's largest processor of meat and poultry has said it will stop using gas technology to keep products looking fresh.
بزرگترین تولید کننده گوشت و مرغ در کشور اعلام کرده است که استفاده از فناوری گاز را برای تازه نگه داشتن محصولات متوقف خواهد کرد.
-
The corn and soybean processor said it agreed to plead guilty to price-fixing charges and pay $100 million in fines.
پردازشگر ذرت و سویا اعلام کرد که پذیرفته است به اتهامات مربوط به تعیین قیمت اعتراف کند و 100 میلیون دلار جریمه بپردازد.
synonyms - مترادف
-
mainframes
مین فریم ها
-
CPUs
CPU ها
-
notebooks
نوت بوک ها
-
supercomputers
ابر رایانه ها
-
workstations
ایستگاه های کاری
-
laptops
لپ تاپ ها
-
palmtops
کف دست
-
PCs
رایانه های شخصی
-
computers
کامپیوترها
-
central processing units
واحدهای پردازش مرکزی
-
microcomputers
میکرو کامپیوترها
-
minis
مینی ها
-
artificial intelligence
هوش مصنوعی
-
servers
سرورها
-
micros
میکرو
-
automatic data processing machines
ماشین های پردازش خودکار داده ها
-
دیجیتال
-
boxes
جعبه ها
-
computors
کامپیوترهای شخصی
-
personal computers
مینی کامپیوترها
-
minicomputers
خرد کننده های اعداد
-
number crunchers
مک
-
macs
ماشین حساب ها
-
calculators
ماشین آلات
-
machines
پایانه ها
-
terminals
واژه پردازها
-
word processors
سیستم های کامپیوتری
-
computer systems
کامپیوترهای رومیزی
-
desktop computers
رایانه های شخصی IBM
-
IBM PCs
کامپیوترهای خانگی
-
home computers