word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
بیمه خودرو می تواند برای رانندگان جوان بسیار گران باشد.
-
ملک در این منطقه بسیار گران است.
-
اگر نویسندگان جزئیات بیشتری را به هر موضوع اضافه کنند، کتاب بسیار بزرگ خواهد بود.
-
هزینه بهسازی هواپیماهای موجود بسیار زیاد خواهد بود.
synonyms - مترادف
-
فوق العاده
-
بسیار
-
terribly
به طرز وحشتناکی
-
به شدت
-
exceedingly
به طور قابل ملاحظه
-
به طور کامل
-
extraordinarily
براستی
-
thoroughly
عظیم
-
کاملا
-
ultra
بخصوص
-
tremendously
بیش از حد
-
hugely
توانا
-
immensely
واقعا
-
mega
به طور جدی
-
utterly
عالی
-
بسیار زیاد
-
exceeding
تاول زده
-
excessively
بطور باور نکردنی
-
mighty
مخصوصا
-
-
-
supremely
-
vastly
-
blisteringly
-
colossally
-
enormously
-
fiercely
-
-
incredibly
-
specially
-
surpassingly
antonyms - متضاد
-
اندکی
-
moderately
نسبتا
-
lightly
به آرامی
-
marginally
در حاشیه
-
reasonably
منطقی
-
به طور نسبی
-
adequately
به اندازه کافی
-
averagely
به طور متوسط
-
temperately
معتدل
-
satisfactorily
رضایت بخش
-
passably
قابل عبور
-
منصفانه
-
tolerably
قابل تحمل
-
imperceptibly
به طور نامحسوس
-
inconsiderably
بطور غیر قابل ملاحظه ای
-
insignificantly
به طور ناچیز
-
scarcely
به ندرت
-
incompletely
به طور ناقص
-
mildly
به صورت ملایم
-
nominally
به صورت اسمی
-
negligibly
بطور ناچیز
-
تاحدی
-
به سختی
-
فقط
-
مقدار کمی
-
ناچیز
-
meagerly
حداقل
-
minimally
به طور غیر قابل تقدیر
-
scantily
به هیچ وجه
-
inappreciably
-