word - لغت

prohibitively || بطور ممانعت آمیز

part of speech - بخش گفتار

adverb || قید

spell - تلفظ

/prəˈhɪbətɪvli/

UK :

/prəʊˈhɪbətɪvli/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [prohibitively] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • Car insurance can be prohibitively expensive for young drivers.


    بیمه خودرو می تواند برای رانندگان جوان بسیار گران باشد.

  • Property in the area tends to be prohibitively expensive.


    ملک در این منطقه بسیار گران است.

  • If the authors added more detail to every topic the book would be prohibitively large.


    اگر نویسندگان جزئیات بیشتری را به هر موضوع اضافه کنند، کتاب بسیار بزرگ خواهد بود.

  • The cost of retrofitting existing aircraft would be prohibitively high.


    هزینه بهسازی هواپیماهای موجود بسیار زیاد خواهد بود.

synonyms - مترادف


  • فوق العاده


  • بسیار

  • terribly


    به طرز وحشتناکی


  • به شدت

  • exceedingly


    به طور قابل ملاحظه


  • به طور کامل

  • extraordinarily


    براستی

  • thoroughly


    عظیم


  • کاملا

  • ultra


    بخصوص

  • tremendously


    بیش از حد

  • hugely


    توانا

  • immensely


    واقعا

  • mega


    به طور جدی

  • utterly


    عالی


  • بسیار زیاد

  • exceeding


    تاول زده

  • excessively


    بطور باور نکردنی

  • mighty


    مخصوصا



  • supremely


  • vastly


  • blisteringly


  • colossally


  • enormously


  • fiercely



  • incredibly


  • specially


  • surpassingly


antonyms - متضاد


  • اندکی

  • moderately


    نسبتا

  • lightly


    به آرامی

  • marginally


    در حاشیه

  • reasonably


    منطقی


  • به طور نسبی

  • adequately


    به اندازه کافی

  • averagely


    به طور متوسط

  • temperately


    معتدل

  • satisfactorily


    رضایت بخش

  • passably


    قابل عبور


  • منصفانه

  • tolerably


    قابل تحمل

  • imperceptibly


    به طور نامحسوس

  • inconsiderably


    بطور غیر قابل ملاحظه ای

  • insignificantly


    به طور ناچیز

  • scarcely


    به ندرت

  • incompletely


    به طور ناقص

  • mildly


    به صورت ملایم

  • nominally


    به صورت اسمی

  • negligibly


    بطور ناچیز


  • تاحدی


  • به سختی


  • فقط


  • مقدار کمی


  • ناچیز

  • meagerly


    حداقل

  • minimally


    به طور غیر قابل تقدیر

  • scantily


    به هیچ وجه

  • inappreciably


  • by no means