word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
اگر چیزی تکثیر شود، به سرعت افزایش می یابد و به مکان های مختلف گسترش می یابد
-
به تعداد زیاد و ناگهانی افزایش یابد
-
معمولاً به سرعت از نظر تعداد یا مقدار بسیار افزایش می یابد
-
Yet the idea of a post-apocalyptic city captivates the contemporary mind and its images continue to proliferate.
با این حال، ایده یک شهر پسا آخرالزمانی ذهن معاصر را مجذوب خود می کند و تصاویر آن همچنان در حال تکثیر هستند.
-
اما اگر خیلی اشتباه نکنم، مصرف مواد عجیب و غریب واقعاً در حال افزایش است.
-
در دهه 1970، چنین نام هایی در حال گسترش بودند.
-
Fears of mortgage defaults are adding pressure to an already depressed property market while reports of industry feeling the squeeze proliferated.
ترس از نکول وام مسکن فشاری را بر بازار املاک در حال حاضر رکود وارد میکند، در حالی که گزارشهایی مبنی بر اینکه صنعت احساس فشار را افزایش میدهد.
-
ویروس اچ آی وی قادر است با سرعت شگفت انگیزی تکثیر شود.
-
همانند نامههای کاسکت، از آن زمان تاکنون نظریههای متناقضی در مورد این رویداد گسترش یافته است.
-
شهرها در تمدن ها تکثیر می شوند: در فرهنگ ها جنینی باقی می مانند.
-
The algae consumed waste products from the reef and under the intense artificial sunlight they proliferated in stringy green mats.
جلبک ها مواد زائد صخره ها را مصرف می کردند و در زیر نور مصنوعی شدید خورشید در حصیرهای سبز رشته ای تکثیر می شدند.
-
رستوران های فست فود در این منطقه زیاد شده اند.
example - مثال
-
کتاب ها و مقالات در این زمینه در سال گذشته زیاد شده است.
-
زمان گذشت و زندگی حیوانات زیاد شد.
-
کسب و کارهای کوچک در ده سال گذشته افزایش یافته اند.
-
شهربازی ها و پارک های موضوعی در سراسر کشور در حال گسترش هستند.
-
گسترش تلفن های همراه نحوه ارتباط ما را تغییر داده است.
synonyms - مترادف
-
افزایش دادن
-
escalate
تشدید شود
-
بسط دادن
-
رشد
-
multiply
تکثیر کردن
-
swell
متورم شدن
-
بالا آمدن
-
burgeon
جوانه زدن
-
snowball
گلوله برفی
-
mushroom
قارچ
-
enlarge
بزرگنمایی کنید
-
گسترش
-
کوه
-
bourgeon
بورژون
-
accumulate
انباشتن
-
قدردانی
-
بالا رفتن
-
balloon
بالون
-
accelerate
سرعت بخشیدن
-
رونق
-
کسب کردن
-
wax
موم
-
rocket
موشک
-
flourish
شکوفا شدن
-
propagate
رواج دادن
-
bloom
شکوفه
-
بهار
-
ساختن
-
رول کردن
-
به سرعت رشد می کنند
-
run riot
شورش کن
antonyms - متضاد
-
نزول کردن
-
dwindle
کم شدن
-
قرارداد
-
diminish
کاهش
-
lessen
کاهش دادن
-
recede
عقب نشینی کند
-
wane
کمرنگ شدن
-
کاهش می یابد
-
از بین رفتن
-
کشتن
-
shrink
کوچک شدن
-
مردن
-
سقوط کردن
-
كاهش دادن
-
پایین تر
-
رها کردن
-
سقوط
-
abate
سقوط شدید
-
slump
تضعیف شود
-
plummet
فروکش کند
-
weaken
محو شدن
-
subside
چروک شدن
-
غوطه
-
shrivel
مکث
-
plunge
کوچک کردن
-
halt
محدود کردن
-
downsize
فشرده کردن
-
curtail
متوقف کردن
-
compress
مخروطی
-
Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
taper
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589