word - لغت

proliferate || تکثیر شود

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

/prəˈlɪfəreɪt/

UK :

/prəˈlɪfəreɪt/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [proliferate] در گوگل

description - توضیح

example - مثال


  • کتاب ها و مقالات در این زمینه در سال گذشته زیاد شده است.

  • Time passed and animal life proliferated.


    زمان گذشت و زندگی حیوانات زیاد شد.

  • Small businesses have proliferated in the last ten years.


    کسب و کارهای کوچک در ده سال گذشته افزایش یافته اند.

  • Amusement and theme parks are proliferating across the country.


    شهربازی ها و پارک های موضوعی در سراسر کشور در حال گسترش هستند.

  • The proliferation of cell phones has changed how we communicate.


    گسترش تلفن های همراه نحوه ارتباط ما را تغییر داده است.

synonyms - مترادف


  • افزایش دادن

  • escalate


    تشدید شود


  • بسط دادن


  • رشد

  • multiply


    تکثیر کردن

  • swell


    متورم شدن


  • بالا آمدن

  • burgeon


    جوانه زدن

  • snowball


    گلوله برفی

  • mushroom


    قارچ

  • enlarge


    بزرگنمایی کنید


  • گسترش


  • کوه

  • bourgeon


    بورژون

  • accumulate


    انباشتن


  • قدردانی


  • بالا رفتن

  • balloon


    بالون

  • accelerate


    سرعت بخشیدن


  • رونق


  • کسب کردن

  • wax


    موم

  • rocket


    موشک

  • flourish


    شکوفا شدن

  • propagate


    رواج دادن

  • bloom


    شکوفه


  • بهار


  • ساختن


  • رول کردن


  • به سرعت رشد می کنند

  • run riot


    شورش کن

antonyms - متضاد


  • نزول کردن

  • dwindle


    کم شدن


  • قرارداد

  • diminish


    کاهش

  • lessen


    کاهش دادن

  • recede


    عقب نشینی کند

  • wane


    کمرنگ شدن


  • کاهش می یابد


  • از بین رفتن


  • کشتن

  • shrink


    کوچک شدن


  • مردن


  • سقوط کردن


  • كاهش دادن


  • پایین تر


  • رها کردن


  • سقوط

  • abate


    سقوط شدید

  • slump


    تضعیف شود

  • plummet


    فروکش کند

  • weaken


    محو شدن

  • subside


    چروک شدن


  • غوطه

  • shrivel


    مکث

  • plunge


    کوچک کردن

  • halt


    محدود کردن

  • downsize


    فشرده کردن

  • curtail


    متوقف کردن

  • compress


    مخروطی



  • Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589

  • taper



    Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589