word - لغت

purchasing || خرید

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/ˈpɜːtʃəsɪŋ/

UK :

/ˈpɜːrtʃəsɪŋ/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [purchasing] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • the company’s purchasing manager


    مدیر خرید شرکت

  • The central purchasing department identifies suppliers and negotiates the best price.


    بخش مرکزی خرید تامین کنندگان را شناسایی کرده و بهترین قیمت را مذاکره می کند.

  • the purchasing manager/director


    مدیر/مدیر خرید

  • Packaging has a strong influence on consumers' purchasing decisions.


    بسته بندی تاثیر زیادی بر تصمیمات خرید مصرف کنندگان دارد.

  • Online purchasing accounts for 60% of our total sales.


    خرید آنلاین 60 درصد از کل فروش ما را تشکیل می دهد.

synonyms - مترادف

  • acquiring


    بدست آوردن

  • obtaining


    مالکیت

  • possession


    تهیه

  • procuring


    تدارکات

  • procurement


    خریداری کردن

  • buying


    مرتب سازی

  • ordering


    خريد كردن


  • خرید


  • ایمن سازی

  • securing


    گرفتن

  • getting


    معامله

  • transaction


    خرید می کند

  • buys


    فروشگاه


  • خرج کردن


  • تحصیل

  • acquisition


    وظایف

  • errands


    مصرف


  • در حال مرور

  • browsing


    شکار معامله

  • bargain hunting


    سوپرمارکت اجرا می شود

  • supermarket run


    فروشگاه هفتگی


  • تجارت الکترونیک

  • e-commerce


    تجارت الکترونیکی

  • electronic commerce


    خرید لباس


  • خرید مواد غذایی


antonyms - متضاد

  • giving


    دادن


  • با توجه

  • ceding


    واگذاری

  • handing over


    تحویل دادن

  • relinquishing


    رها کردن

  • bequeathing


    وصیت کردن

  • dispensing


    توزیع

  • forfeiting


    از دست دادن

  • granting


    اعطا

  • handing


    ارائه

  • offering


    فراق با

  • parting with


    تسلیم شدن

  • proffering


    انداختن

  • surrendering


    چشم پوشی

  • yielding


    دوشاخه کردن

  • dropping


    بخشش

  • forgoing


    عبور کردن

  • forking over


    دور انداختن

  • giving away


    برگرداندن

  • giving up


  • handing out


  • passing down


  • presenting


  • throwing away


  • turning over