word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
یک ناخدا بالاتر از ستوان (= دارای مقام) است.
-
ورودی من در نمایشگاه گل رتبه سوم را کسب کرد.
-
او بطری ها را به ترتیب اندازه در امتداد قفسه رتبه بندی کرد.
-
به نظر من او در ردیف بهترین بازیگران تئاتر قرار دارد.
-
سال 2012 باید به عنوان (=) سخت ترین سال برای اروپا از دهه 30 به بعد باشد.
synonyms - مترادف
-
rated
دارای رتبه
-
arranged
ترتیب داده شده است
-
categorisedUK
دسته بندی انگلستان
-
categorizedUS
طبقه بندی ایالات متحده
-
classified
طبقه بندی شده
-
graded
درجه بندی شد
-
grouped
گروه بندی شده است
-
hierarchical
بر اساس سلسله مراتب
-
ordered
سفارش داده شده
-
organisedUK
سازمان یافته انگلستان
-
organizedUS
سازمان یافته ایالات متحده
-
piled
انباشته شده
-
stacked
انباشته
-
tiered
فارغ التحصیل شد
-
graduated
نمایه شده است
-
indexed
مرتب شده است
-
stratified
تطبیق
-
sorted
ثبت شد
-
matched
تایپ شده
-
filed
محدوده
-
typed
آرایه شده است
-
ranged
بیرون انداخته شده
-
arrayed
متنوع
-
disposed
Warning: Undefined array key 23 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
assorted
Warning: Undefined array key 24 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
disarranged
به هم ریخته
-
disordered
بی نظم
-
strewn
پراکنده شده
-
free-for-all
رایگان برای همه