word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
مجبور کردن کسی به رابطه جنسی، به ویژه با استفاده از خشونت
-
جرم اجبار شخصی به رابطه جنسی، به ویژه با استفاده از خشونت
-
گیاهی اروپایی با گل های زرد که به عنوان غذای حیوانات و روغن آن رشد می کند
-
برای وادار کردن کسی به داشتن رابطه جنسی در صورت عدم تمایل، استفاده از خشونت یا رفتار تهدیدآمیز
-
(نمونه ای از) جنایت رابطه جنسی اجباری با شخصی بر خلاف میل او
-
تخریب جهان طبیعی، اغلب برای سود
-
گیاهی با گلهای زرد که از آن روغن و غذای حیوانی تولید می شود
-
مجبور کردن کسی به رابطه جنسی در حالی که او تمایلی ندارد
-
تجاوز همچنین به معنای آسیب رساندن یا تخریب چیزی با استفاده نامناسب از آن است
example - مثال
-
او به تجاوز جنسی متهم شد.
-
اتهام تجاوز جنسی
-
افزایش تعداد تجاوزهای گزارش شده
-
تجاوز جنسی اغلب به عنوان یک سلاح جنگی مورد استفاده قرار گرفته است.
-
زمینه تجاوز جنسی
-
refined rape oil
روغن کلزا تصفیه شده
-
او را از ماشین بیرون کشیدند و مورد تجاوز جنسی قرار دادند.
-
یک شکارچی جنسی متهم به تجاوز به یک مرد جوان محاکمه می شود.
-
چندین تجاوز مرتکب شده بود.
-
او به تجاوز جنسی محکوم شد.
-
جاده سازان به تجاوز جنسی در روستا متهم شدند.
-
Developers are raping the countryside.
توسعه دهندگان به روستاها تجاوز می کنند.
synonyms - مترادف
-
ravishment
شیفتگی
-
نقض
-
حمله
-
حمله کنند
-
molestation
آزار و اذیت
-
defilement
آلودگی
-
سوء استفاده جنسی
-
date rape
تجاوز جنسی
-
تجاوز گروهی
-
gang rape
تجاوز جنسی آشنا
-
acquaintance rape
gang bang
-
gang bang
رابطه جنسی اجباری
-
forced sex
نقض قهری
-
forcible violation
سرنوشتی بدتر از مرگ
-
جرم جنسی
-
forcible intercourse
تجاوز قانونی
-
رابطه جنسی غیر توافقی
-
statutory rape
رابطه جنسی غیر قانونی
-
nonconsensual sex
رابطه جنسی بدون رضایت
-
unlawful sexual intercourse
رابطه جنسی بر خلاف میل خود
-
سوء استفاده بدنی
-
دلربا
-
carnal abuse
آزار دادن
-
ravishing
سو استفاده کردن
-
molesting
ملافه
-
هتک حرمت
-
bedding
گل زدایی
-
desecration
اغوا کننده
-
deflowering
بی حرمتی
-
seducing
-
profanation
antonyms - متضاد
-
ساختن
-
دفاع
-
دادن
-
نگهبان
-
بهتر کردن
-
محافظت
-
دريافت كردن
-
صرفه جویی
-
تسلیم شدن
-
surrender
رها کردن
-
کمک
-
ايجاد كردن
-
پیشنهاد
-
رشد
-
پوشش
-
لباس
-
clothe
رهایی
-
حفاظت
-
ایستاده
-
safeguard
عقب
-
erect
بالا بردن
-
rear
احتکار
-
کشت شده است
-
hoard
حفظ
-
cultivated
قرار دادن
-
برپایی
-
-