word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
باعث می شود کمتر احساس نگرانی یا ترس کنید
-
باعث می شود کمتر احساس نگرانی کنید
-
من سخنان او را بسیار اطمینان بخش یافتم.
-
پدرم سعی کرد آرام و مطمئن به نظر برسد.
-
بنابراین، نمیتوانیم پاسخ اطمینانبخشی را که از نظریهها انتظار داریم، بدهیم.
-
When he eventually succeeded Nixon, Ford immediately made reassuring noises to his former colleagues in the legislature.
زمانی که او سرانجام جانشین نیکسون شد، فورد بلافاصله صداهای اطمینان بخشی را برای همکاران سابقش در مجلس ایجاد کرد.
-
من و برایان صحبت نکردیم، اما گهگاه به همدیگر آرامش می دادیم.
-
پرستون، تو به حضوری مطمئن در زندگیت نیاز داری.
-
He wanted to be gone, even though Deuce made reassuring promises and Doug could one day turn out to be a friend.
او می خواست که برود، حتی اگر دویس قول های اطمینان بخش داده بود و داگ ممکن است روزی تبدیل به یک دوست شود.
-
This is not a particularly reassuring prospect.
این یک چشم انداز اطمینان بخش نیست.
-
معلم لبخند اطمینان بخشی به او زد.
-
روتین ها برای کودک آرامش بخش هستند.
-
They represent a reassuring urban parallel to the exotic exploits of Richard Long and Hamish Fulton.
آنها نمایانگر شهری اطمینان بخش به موازات استثمارهای عجیب ریچارد لانگ و همیش فولتون هستند.
synonyms - مترادف
-
encouraging
دلگرم کننده
-
heartening
حمایت کننده
-
supportive
نشاط آور
-
uplifting
تشویق کردن
-
cheering
آرامش بخش
-
comforting
فرو نشاندن
-
calming
الهام بخش
-
inspiriting
مفید
-
soothing
دلداری دادن
-
تسلی بخش
-
consoling
تسکین دهنده
-
consolatory
دلسوزانه
-
heartwarming
تسلیت
-
relieving
تسهیل
-
assuaging
حمایت از انگلستان
-
commiserative
کمک به ایالات متحده
-
condoling
گرم شدن
-
easing
تسلی دادن
-
succouringUK
تقویت کننده
-
succoringUS
-
warming
-
solacing
-
bolstering
-
heart-warming
antonyms - متضاد
-
discouraging
دلسرد کننده
-
unfavourableUK
نامطلوب انگلستان
-
unfavorableUS
ایالات متحده نامطلوب
-
depressing
افسرده کننده
-
demoralizingUS
تضعیف روحیه آمریکا
-
dispiriting
دلگیر کننده
-
upsetting
ناراحت كننده
-
unpromising
بی امید
-
disheartening
مانع
-
hindering
تضعیف روحیه انگلستان
-
demoralisingUK
مزاحم
-
disturbing
ناخوشایند
-
inauspicious
غیر دوستانه
-
unfriendly
نامطلوب
-
disagreeable
آسیب زا
-
hurtful
بی فایده
-
displeasing
غمگین
-
unhelpful
زیان آور
-
gloomy
نفرت انگیز
-
disadvantageous
آسیب رسان
-
harmful
صدمه زدن
-
hateful
مضر
-
injurious
تاریک
-
hurting
دلگیر
-
detrimental
نامناسب
-
bleak
ناامید کننده
-
dreary
ناراحت کننده
-
inopportune
-
dismal
-
inconvenient
-
distressing