word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
موجود یا فعال است
-
having decided to accept a particular type of evangelical Christianity, especially after a deep spiritual experience
تصمیم به پذیرش نوع خاصی از مسیحیت انجیلی، به ویژه پس از یک تجربه عمیق معنوی
-
برای تولد دوباره
-
برای شروع به وجود یا فعال شدن دوباره
-
to decide to accept a particular type of evangelical Christianity, especially after a deep spiritual experience
تصمیم به پذیرش نوع خاصی از مسیحیت انجیلی، به ویژه پس از یک تجربه معنوی عمیق
-
Now after years spent behind a sewing machine in her husband's dressmaking factory she feels like a woman reborn.
حالا پس از سالها گذراندن پشت چرخ خیاطی در کارخانه خیاطی همسرش، احساس میکند زنی دوباره متولد شده است.
-
هیولاها مانند نوزادان در رحم در حال تکان خوردن بودند و منتظر تولد دوباره بودند.
-
اما همانطور که در لژ به من گفتی، او پس از مرگش به عنوان یک جنگجو دوباره متولد خواهد شد.
-
اما بهترین چیزی که یک زن با فضیلت می تواند به آن امیدوار باشد این است که دوباره به عنوان یک مرد متولد شود.
-
بدن او در زیر نوازش های نفسانی او بدن جدیدی بود که برای مردی که قلب او را نگه داشته بود دوباره متولد شد.
example - مثال
-
با آمدن تلویزیون، افسانه های قدیمی مانند رابین هود و شاه آرتور دوباره متولد شدند.
-
اگر دوباره به عنوان یک حیوان متولد می شدی، کدام حیوان بودی؟
-
نسخه ای دوباره متولد شده از یک سریال 1978
-
reborn Christians
مسیحیان دوباره متولد شده
-
آنها معتقدند که مردم پس از مرگ دوباره متولد می شوند.
-
ساختمان های قدیمی متروکه دوباره متولد شده اند.
synonyms - مترادف
-
reinvigorated
تجدید قوا کرد
-
renewed
تمدید شد
-
refreshed
تازه شده
-
regenerated
بازسازی شد
-
revived
احیا شد
-
newborn
تازه متولد شده
-
energisedUK
energisedUK
-
energizedUS
energizedUS
-
reenergized
دوباره انرژی گرفت
-
freshened
زنده شد
-
reanimated
جدید
-
نیرومند شد
-
invigorated
بازآفرینی کرد
-
recreated
revitalizedUS
-
resuscitated
بهبود یافته
-
restored
بازسازی شده است
-
revitalizedUS
revitalisedUK
-
improved
بهبود یافت
-
rehabilitated
جوان شد
-
revitalisedUK
تولد دوباره
-
recovered
مدرنیزاسیون ایالات متحده
-
rejuvenated
مدرنیزاسیون انگلستان
-
born-again
اصلاح شده است
-
modernizedUS
آرام
-
modernisedUK
تازه یافته
-
reformed
اخیر
-
relaxed
کاملا نو
-
newfound
تازه
-
-
brand-new
-
antonyms - متضاد
-
drained
تخلیه شده
-
enervate
روحیه دادن
-
enervated
مشتاق
-
exhausted
خسته
-
knackered
خرد شده
-
weakened
ضعیف شده است
-
تخلیه شده است
-
fatigued
صرف کرد
-
weary
شیره شده
-
wearied
مدفوع کرد
-
depleted
سوخته
-
spent
ضرب و شتم
-
sapped
متلاشی شد
-
pooped
تاریک
-
burned-out
افته
-
ایجاد
-
shattered
آسیب دیده
-
bleary
خواب آلود
-
effete
هک شده است
-
established
ضعیف
-
damaged
منطق
-
drowsy
مورد ضرب و شتم
-
sleepy
ترسناک
-
hacked
انجام شده
-
بوته شده
-
logy
-
beaten
-
aweary
-
done
-
bushed
-
jaded