word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
بخشی از تلفن که در کنار دهان و گوش خود نگه می دارید
-
کسی که رسماً مسئول یک تجارت یا شرکت ورشکسته است
-
کسی که اموال مسروقه را خرید و فروش می کند
-
رادیو یا تلویزیون یا تجهیزات دیگری که سیگنال ها را دریافت می کند
-
بازیکنی در فوتبال آمریکایی که در موقعیت گرفتن توپ است
-
someone who is chosen by a court to be in charge of a business or property for someone else. This is done when a business is bankrupt when a PARTNERSHIP ends or when people disagree about who owns something
کسی که توسط دادگاه به عنوان مسئول یک تجارت یا ملک برای شخص دیگری انتخاب می شود. این کار زمانی انجام میشود که یک کسبوکار ورشکسته است، زمانی که یک شراکت به پایان میرسد، یا زمانی که مردم درباره مالک چیزی اختلاف نظر دارند.
-
قسمتی از گوشی که از دو قسمت تشکیل شده است که آن را روی گوش و دهان خود می گیرید
-
قطعه ای از تجهیزات که سیگنال های رادیویی و تلویزیونی را به صدا و تصویر تبدیل می کند
-
شخصی که به طور رسمی به امور تجاری شرکت هایی می پردازد که نمی توانند بدهی خود را پرداخت کنند
-
گیرنده کالای مسروقه شخصی است که اموالی را که می داند دزدیده شده را خرید و فروش می کند.
-
در فوتبال آمریکایی، بازیکن هجومی که معمولاً در لبه بیرونی خط درگیری (= خطی که توپ در ابتدای بازی روی آن قرار گرفته است) است.
-
in American football an attacking player who is usually on the outer edge of the line of scrimmage (= the line on which the ball is positioned at the beginning of play)
قطعه ای از تجهیزات که سیگنال های رادیویی و تلویزیونی را به صدا و تصویر تبدیل می کند یا سیگنال های الکتریکی را به صدا تبدیل می کند.
-
a piece of equipment that changes radio and television signals into sounds and pictures or that changes electrical signals into sound
در فوتبال، دریافت کننده یکی از بازیکنانی است که می تواند توپ را در تیمی که در تلاش است امتیاز بگیرد، بگیرد.
-
In football a receiver is one of the players who can catch the ball on the team that is trying to score points.
کسی که توسط دادگاه از او میخواهد تا یک شرکت ورشکسته را با فروش داراییهای آن، پرداخت هر چه بیشتر بدهیهای آن و غیره، رسماً تعطیل کند.
-
someone who is asked by a court of law to officially close a bankrupt company by selling its assets paying as many of its debts as possible etc.
قطعه ای از تجهیزات الکترونیکی که سیگنال های رادیویی و تلویزیونی را به صدا و تصویر تبدیل می کند
-
بعداً ورشکست شدند و یک وصول تعیین شد.
-
کلارک توسط بیل والش، مربی وقت استنفورد، که قصد داشت از کلارک در درجه اول به عنوان گیرنده استفاده کند، از ریکز استخدام شد.
-
Clark was recruited out of Ricks by then-Stanford coach Bill Walsh who intended to use Clark primarily as a receiver.
استوارت در صف کوارتر بک قرار گرفته و به عقب و دریافت کننده می دود.
-
کارلسون گیرنده منصوب دادگاه برای شرکت است.
-
با رسیدن به سمت میز پذیرش، گیرنده تلفن را بلند کرد.
-
ویلیامسون با سرمایهگذاری محصولات با معانی دیگر سیستمهای نشانه، استدلال میکند که گیرندگان در یک پیوند ایدئولوژیک گرفتار شدهاند.
-
By investing products with meanings from other sign systems Williamson argues that receivers are caught up in an ideological bind.
کوری گیرنده را محکم کوبید.
-
او به آرامی گیرنده را جایگزین کرد و از خود می پرسید که چرا گذشته همیشه در نهایت شما را پیدا می کند - گاهی اوقات؟
-
هدیه باید چیزی باشد که گیرنده آن را دوست دارد.
-
او که به آرامی مانند یک خودکار بلند می شد، به سمت پیشخوان رفت و گیرنده را برداشت.
-
یکی از آنها در ذخیره مصدوم است: چارلز جانسون گیرنده واید.
-
Warning: Undefined array key 26 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 406
example - مثال
-
برای برداشتن/بالا بردن/پایین گذاشتن/تعویض گیرنده
-
a satellite/GPS receiver
گیرنده ماهواره/جی پی اس
-
برای تغییر کانال، شماره مورد نظر را روی واحد گیرنده انتخاب کنید.
-
آنها مجبور شدند 200 کارمند را اخراج کنند و گیرنده ها را صدا کنند.
-
شرکت به دست گیرنده سپرده شده است.
-
یک گیرنده توسط دادگاه برای رسیدگی به امور شرکت منصوب شد.
-
شرکت در دست گیرنده باقی ماند.
-
مولی بیشتر بخشنده است تا گیرنده.
-
جان در حالی که دستش را روی گیرنده قرار می داد، گفت: «دوباره مادرت با تلفن صحبت می کند!»
-
روی گیرنده را پوشاند و با دهان گفت: این خودش است.
-
گیرنده را محکم کوبید و اشک ریخت.
-
گیرنده را برداشت و کنار گوشش گذاشت.
-
نفس عمیقی کشید و گیرنده را از روی قلابش برداشت.
-
گیرنده از تلفن آویزان بود.
-
گیرنده را برداشت و شماره او را گرفت.
-
شرکت ورشکست شد و به دست گیرندگان سپرده شد.
-
او یک گیرنده گسترده برای دالاس کابوی ها است.
-
یک گیرنده تلفن
-
a stereo receiver
یک گیرنده استریو
-
The receivers of the collapsed UK construction giant have failed with a legal bid to recoup more than £400,000 on behalf of the company's many creditors.
گیرندگان غول ساختمانی فروپاشیده بریتانیا با یک پیشنهاد قانونی برای بازپرداخت بیش از 400000 پوند از طرف بسیاری از طلبکاران شرکت شکست خورده اند.
-
In the current harsh economic climate many small businesses have found themselves in the hands of the receiver.
در شرایط سخت اقتصادی کنونی، بسیاری از مشاغل کوچک خود را در دست گیرنده قرار داده اند.
-
دیروز پس از تماس این گروه با گیرندگان، حدود 200 شغل در معرض خطر قرار گرفت.
-
یک گیرنده برای ردیابی دارایی ها و توزیع مجدد آنها به سرمایه گذاران منصوب شد.
-
an administrative/court-appointed/interim receiver
گیرنده اداری/منصوب دادگاه/موقت
-
a digital/satellite/GPS receiver
گیرنده دیجیتال/ماهواره/جی پی اس
synonyms - مترادف
-
recipient
گیرنده
-
beneficiary
ذینفع
-
collector
گردآورنده
-
devisee
تدبیر کردن
-
consignee
اعطا کننده
-
grantee
مخاطب
-
addressee
وارث
-
heritor
انجام شده
-
donee
وکیل
-
legatee
منتسب
-
inheritor
هدیه گیرنده
-
assignee
هدف
-
giftee
متولی
-
heir
پذیرنده
-
دریافت کننده وجه
-
trustee
جانشین
-
acceptor
مقصد
-
heiress
مقدر
-
payee
cestui que trust
-
successor
وارث قانون
-
destination
برنده جایزه
-
destinatary
کنفرانس
-
cestui que trust
parcener
-
هماهنگ کننده
-
awardee
بعدی در صف
-
conferree
صدقه
-
parcener
کمک هزینه
-
coparcener
Warning: Undefined array key 27 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
Warning: Undefined array key 28 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
almsperson
Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
stipendiary
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
donor
اهدا کننده
-
giver
بخشنده
-
patron
حامی
-
benefactor
خیر
-
sponsor
پشتیبان
-
backer
مشارکت کننده
-
فرشته
-
contributor
Maecenas
-
angel
انسان دوست
-
donator
subsidiserUK
-
Maecenas
یارانه دهنده ایالات متحده
-
philanthropist
نیکوکار
-
subsidiserUK
مشترک
-
subsidizerUS
نوع دوست
-
benefactress
صدقه دهنده
-
subscriber
انسان دوستی
-
altruist
نیکوکاری
-
almsgiver
اعطا کننده
-
philanthrope
بخشید
-
benefactrice
پرداخت کننده
-
benefactrix
Warning: Undefined array key 20 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
grantor
Warning: Undefined array key 21 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
bestower
Warning: Undefined array key 22 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
payer
Warning: Undefined array key 23 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589